محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

نی نی مامانش

روزمرگی

سلام نی نی مینی من دیروز بلاخره ظرفام رو شستم اینقدر تنبل شدم حال نداشتم بزارم توی ظرف شویی بعد اونقدر تنبل تر بودم اونا اینقدر خشک شده بود تمیز نشد مجبور شدم خودم بشورمشون حالا هی دوتیکه میشستم ١ ساعت استراحت میکردم مامان به تنبلی من کی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو تو تو تو   بعد خلاصه شب ١١ خوابیدم دیروز صبح رفتم /ارایشگاه زحمت کشیدن موهامو سوزوندن و زرد شد حالا روش رنگه دیده نمیشه اما میترسم اگه رنگاش بره من چه خاکی تو سرم بریزم ااماا همین جوری اش خیلی خوشگله خیلییییییییییییییییییییی   بعد دیروز رفتم خونه خاله الههههههههه وای خونشون اینقدر خوشمل شده پارکت کردن خیلی ناز بود با فاطمه جیگرم کیک پختیم آخه فاطمه همش از کیک ...
12 اسفند 1390

اینا عکس بچه منه منم بلاخره یه عس از بچم گذاشتم

الان توی یه سایت بودم خب!!!!!!!!!1 بش عکس میدی عکس بچه تو بت میده وای وای مامانم فدات شم قربونت برم اگه تو این شکلی باشی من میخورمت من زدم دختر و پسر فرق نداره هر چی خودش داد ولی دارم بال در میارم از اینکه تو رو بور داد من آرزوم دقیقا همین شکلی بود بور سفید چشمای روشن خیلی دوسش دارم خیلی وای با اینکه جنسیت نداده بودم پسر شدی آریو من بعد من کرمم پرفت یه بچه دیگم میخواستم اینو داد این دختر عزیزززمه لپاشو مادرش بخورههه اینجا خودم جنسیت داده بودم         وای عشق مامانشه این پسرهههه ...
12 اسفند 1390

یه احساس

عشق دست نیافتنی من دیشب مهمون داشتیم منو بگو هیچ کارمو نکرده بودم تا ساعت 9 فقط میدویدم تو خونه از این ور به اون ور تصمیم گرفتم واسه مهمونا فقط مرغ بپزم تا معذب  نشن .. بنا به دلایلی سوپ و دسر و کیک هم درست کردم و باقالی پلو عکس دسرمو میزارم و همین طور کیکم   خیلی خلاصه 2 شب مهمونا رفتن و من 8 صبح واسه رنگ مو رفتم آرایشگاه ... خیلی قشنگ شد فردا هم میرم روشون رو مش میکنم  امیدوارم بابات خوشش بیاد آخه دهن منو سرویس کرده از بس میگه برو برو برو مش کن منم بدم نمیاد که قراره 70 درصد موهامو مش کنم تیره روشن شه فکر کنم خوب شه ایه موهام که خیلی قشنگه مامان زهره و بابا بزرگی امروز براشون کیک و دسر فرستادم خیلی ...
10 اسفند 1390

یک کاره خیلی خیلی سخت

بلاخره سن نی نی مو بررداشتم خیلی سخت بود سخت ترین کاره دنیا بود ولی مامانم باید این کارو میکردم ثانیه ها تو توی دلم میشمرم قول میدم فراموشت نکنم عاشقتم خیلی دوست دارم خیلییی (منظورم نمایش سن جنین بود)
9 اسفند 1390

فاطمه و سرمااخوردگی

سلام عزیز دلم دیشب نرفتم دکترر اما گوش دردم خوب شده دیگه زنگ نمیزنه دیشب خاله الهه اومد د نبالم منو بردن بیرون به زور وای الهی بمیرم فاطمه جون مریض شده رفتیم دکتر خیلی حالش بد بود دکتر بهش دوتا پنی سیلین داد و خانوم منشی براش زد وای فاطمه همش جیغ میزد منو صدا میزد من جیگررم کباب شد اشکام میریخت بچمممم فقط منو میخواست همش میگفت خاله .. من خالمو میخوام دیگه دلم طاقت نیورد رفتم بغلش کردم کلی تو بغلم گریه کرد و سرشو گذاشت رو سینم گوشای عزیزز دلم چرک کرده و گلوشم ورم کرده دکتر گفت ببرینش متخصص گوش حلق بینی شاید عمل لوزه بخواد منو خاله الهه مردیم نفسمون از ترس در نمی اومد خلاصه عزیززز خاله بغلم بود وای چقدر کمرم درد میکرد زیر شکمم ا...
8 اسفند 1390

6اسفند و 7 اسفند

  سلام خیلی عصبانی هستم چون آدمای ابلهی میان و برای آدم نظراتی میزارن ... که آدم سرش سوت میکشه با کلی ذوق اومدم نت نظراتمو بخونم خورد تو ذوقم آدمای بی تربیت بی فرهنگگگگ اه اه البته دور از جون مامانای مهربون نی نی سایت ولی خوب عصبانی شدم نت نداشتم چون علیرضا خان لب تابمو برده بود سر صحنه منم داشتم از بی نی نی سایتی میمردم خلاصه دیشب دایل آپ وصل شدم با کامپیوتر وایییییی روانی شدم از بس که سرعتش افتضاح بودد جات خالی مامان جون خاله الهه رفته خونه مامان زهره چون دارن خونشونو پارکت میکنن امروزم رفتم آرایشگاه واسه چهار شنبه وقت گرفتم برای رنگ مو یا دکلره هنوز فکر نکردم بابات اوکی داد آق جونننننن امروزم ناهار آش رشته پختم همه...
7 اسفند 1390