روزمرگی
سلام نی نی مینی من
دیروز بلاخره ظرفام رو شستم اینقدر تنبل شدم حال نداشتم بزارم توی ظرف شویی بعد اونقدر تنبل تر بودم
اونا اینقدر خشک شده بود تمیز نشد
مجبور شدم خودم بشورمشون حالا هی دوتیکه میشستم ١ ساعت استراحت میکردم
مامان به تنبلی من کی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو تو تو تو
بعد خلاصه شب ١١ خوابیدم دیروز صبح رفتم /ارایشگاه زحمت کشیدن موهامو سوزوندن و زرد شد حالا روش رنگه دیده نمیشه اما میترسم اگه رنگاش بره من چه خاکی تو سرم بریزم
ااماا همین جوری اش خیلی خوشگله خیلییییییییییییییییییییی
بعد دیروز رفتم خونه خاله الههههههههه
وای خونشون اینقدر خوشمل شده پارکت کردن خیلی ناز بود با فاطمه جیگرم کیک پختیم آخه فاطمه
همش از کیک های که من درست میکنم میخوااست
بعد ششششششششش دسرو براشون درست کردم
شوهر خواهرررممم فکش افتاددددددد خیلی خوششش اومد
بعد با بابا اومد دنبالم رفتیم خریید یه تل مو خریدم اینقدررر نازه بعد هیچی نخریدم هیچی رو نپسندیدم
بعد با خاله رکسانا و رادین عمو امیر رفتیم شام بیرون خیلی خوشمزههه بوددد غذاهاااا
بعد اومدیم خونه بابات واسه خودش یه گوشی apple s4 خریده همش سرگرم همونه ولی خیلی خفنه
خیلیییییییییییییییییییییییییی
منم عاشقش شدم همش سرش تو گوشیشه دیشب خیلی بد خوابیدم خیلیییی همش میترسیدم گریه
میکردم بابات بغلم میکرد یادم نیست خواب چی میدیدم اما همش کابوس بود
خلاصه امروز انتخابات شورای شهره همه جا شولوغ پلوغه
باباتم رفت مشهدد من تهنااااا گذاشت
مامان زهره و بابام هم مشهدن /آخه مامانی من داره از مکه میاددد رفتن دنبالش
خلاصه ما تهنا هستیم و دلمون هم گگرفته و گشنمونه و حال هیچ کاری نداریم جز نی نی وبلاگگگ