محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

نی نی مامانش

12 اسفند و 13 اسفند

1390/12/13 15:09
نویسنده : نایسل
420 بازدید
اشتراک گذاری

نی نی جونی مونی

دیروز یعنی جمعه روز رای و اینا بود بابام دهن منو صاف کرد ٤٠ دفعه زنگ زد حتما من برم رای بدم

مجبور شدم برم دیگه ناراحت میشد ...چشم

میدونی الان کلاس به رای ندادن شده چه جالبببه واسم یه روزایی ما عاشق این بودیم بزرگ

شیم رای بدیم حالا کلاس به اینه شناسنامت مهر نخوره .... ولش کن مادر دنیا چپه شده

 قبلنااا میگفتن   دانشگاه آزادی  ها  نسبت به ملی ها درس نخون ترن و اینااا حالا کلاس به اینه

دانشگاه آزاد بری خنده خلاصه بابای توام مشهد بود  من تهناییییی تهنااااا

 منم بلاخرره بلند شدم عصر البته هاااااااااااااا ظرفای رو دونه دونه سر جاهاش چیدم

ظرفای اون شب  مهمونی رو ها خجالت بلاخره تموم شد خوبه حالا ٤ نفر بودیم کلا اگه بیشتر بود

یه سال طول میکشید

فیت فان درست کردم و دسر خورده شیشه که از مامان حنا جون بلد شده بودمقلب

بعد دیدم بابات گناه داره  از راه میاد گشنه است زرشک پلو با مرغ پختم خلاصه رفتم رای دادم

و اومدم خونه بابات اومد رفتیم بیرون با کلی غر غر و .... که من خوصله ام سر رفته اونم

خسته بود خوب اما به من چهخجالت

بعد رفتیم دوتا فیلم ترسناک گرفتیم با تخمهشیطان

اسم فیلمش سی نو ایول si noo evil بود ولی اصلا نترسیدیم آخه ترس نداشت 

 یه مردی بود همه رو میکشت و چشمشون رو در می اورد ناراحت

فیلم ای  اتفاقات غیر طبیعی خیلیییییییییییییی وحشتناکه باورت میشه دیشب جرات نکردیم ببینیم

گفتیم یه شب دیگه ببینیم

چون مستنده خیلی ترسناکه  بعد دیگه خوابیدیم تا صبح امروزم منو بابات سر پتو جنگ داشتیم

و نتیجش بی پتویی من شد و  سرما خوردم و الان گلوم درد میکنه و گوشم ....کلافه

حالا الان اومدم نی نی وبلاگ میخوام برم پیش مامان زهره و خاله الهه خریددددددداز خود راضی

بعدکه برگشتم برات میگم چی شد

راستی یه دسر مامان حنا جونی درست کرده عاشقش شدم امروز حتما درستش میکنم

خیلی خیلی خوشگله شایدم گذاشتم واسه تولدم درست کردم نیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نسترن
13 اسفند 90 11:24
الهی بگردم مواظب خودت باش که ضعیف نشی راستی منم رفتم واسه رزیم. خو خیلی سخته ولی دارم اجراش میکنم خدا کنه بتونم تا اخر ادامه بدمش و وزن کم کنم .اومدی عکساش بگذار بدهم بگو کی هستی؟
مامان احسان
13 اسفند 90 11:47
حتما عزیزم بوووووووووووووووس
مامان آرشیدا قند عسل
13 اسفند 90 12:36
چرا!! چرا هی فیلم ترسناک نگاه میکنی؟! بخاطر نظرت ممنون نوش جونت ، منم خیلی آشپزی دوست دارم ولی شما واقعاً هنرمندی آفرین
مامان الینا
13 اسفند 90 13:00
وای من که عاشق فیلم ترسناکم البته شوشو خوشش نمیاد ولی وقتی داداشیم میاد خونمون میشینیم وفیلم ترسناک وتخمه میزنیم
دکمه
13 اسفند 90 13:41
دیوانه! اینقده فیلم ترسناک نبین خل میشی ها!!!! اونا چی بود تو پست پایینی گذاشتی چندشم شد؟؟؟؟ من که رفتم هم رای دادم هم واسه نهار روغن خریدم بعد از دو ماه آشپزی کردم!!!! راستی خریدهای همسرجونی هم تموم شد و حسابی جفتمون واسه عید نو نوار شدیم! تو چطوری؟! کجایی؟؟؟
مامان نفس طلایی
13 اسفند 90 15:13
وااااااااای باز فیلم ترسناک .... بابا شجاع راستی از راهنماییت ممنونم باید حتما لیمو و عسل بخورم
مامان نفس طلایی
13 اسفند 90 15:35
نمی دونم چرا هوا اخر سالی داره بازی در میاره مثلا دم عیده هاااااااااااااااااااااا
نسترن
13 اسفند 90 16:07
هستی ؟
الهام مامان رامیلا
13 اسفند 90 16:19
سلام الناز جونم خوبی وای مراقب باش بخدا اسم مریضی ومی یاد بدنم می لرزه اینقدر حالم بده که نگو تازه رای هم ندادم اصلا علاقه ندارم به این کارها هوا خیلی بده شده اصلا تا می تونی بیرون نرو لباس گرم بپوش
مامان محمدرضا
14 اسفند 90 11:35
عزیزم دو روز دیگه به تولدت مونده چرا سفالکسین داد. چشم حتما کارهایی که گفتی رو می کنم . واسه پسرم دعا کن. نه . 7 فروردین 32 هفته تمووم میشه باید برم آخرین سونو زایمانم آخر اردیبهشته
نوشين
15 اسفند 90 1:00
سلام گلم ممنون كه بهم سرزدي منم عاشق فيلم ترسناكم از نوع ماوراييش نه از اينا كه همش بكش بكشو خونو خونريزيه...ميشه فيلماي خوشگل ترسناكي كه خيلييييييييي ترسوندتت رو برام بنويسي؟البته اگه حسشو داشتي.ممنون