محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

نی نی مامانش

فاطمه و سرمااخوردگی

1390/12/8 19:19
نویسنده : نایسل
930 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم دیشب نرفتم دکترر اما گوش دردم خوب شده دیگه زنگ نمیزنه دیشب خاله الهه اومد د نبالم منو بردن بیرون به زور وای الهی بمیرم فاطمه جون مریض شده رفتیم دکتر خیلی حالش بد بود دکتر بهش دوتا پنی سیلین داد و خانوم منشی براش زد وای فاطمه همش جیغ میزد منو صدا میزد من جیگررم کباب شد اشکام میریخت بچمممم فقط منو میخواست همش میگفت خاله .. من خالمو میخوام دیگه دلم طاقت نیورد رفتم بغلش کردم کلی تو بغلم گریه کرد و سرشو گذاشت رو سینمنگران

گوشای عزیزز دلم چرک کرده و گلوشم ورم کرده دکتر گفت ببرینش متخصص گوش حلق بینی شاید عمل لوزه بخواد منو خاله الهه مردیم نفسمون از ترس در نمی اومد

خلاصه عزیززز خاله بغلم بود وای چقدر کمرم درد میکرد زیر شکمم از درد تیر میکشید اما فاطمه فقط منو میخواست بمیرم براش درد کشید

بعد رفتیم خونه مامان زهره ..بابا علیرضا اومد دنبالم رفتیم برام بستنی خرید 7 اسکوپه آق جون کلی حال داد وامدیم خونه بابات با کمال اعتماد به نفس فقط فیلمای خودش رو نگا میکرد پدر منم در اومد خلاصه رفتیم خوابیدیم

راستی گفتم یه فیلم ترسناک دیدیم منو بابات از ترس مردیم وایییی مادر مردیم نفسمون در نمی اومد منو از ترس اومدم بپرم برم بغل علیرضا دیدیم اون از من بدتره واییییی خیلی وحشتناک بود شبه مستند بودد

وایییییییییییییییییییییی یادم میاد میمیرم خیلی بد بود خیلییییییی هنوز که هنوزه دوتامون میترسیم بابات با اون همه ادعا ترسید فکر کن

امروز صبح کبری خانوم اومد خونه مون کلی همه جار وتمیز کرد و زهرا اعظم اومدن خونه ما ناهار با من بودم خیللی خوب بود خیلی خندیدم از تنهایی در اومدم خیلی دوستای خوبی دارم فدات شم

ناهارم آبگوشت خوردیم به به خیلی خوشمزه بود

دیگه همین تموم شد فدات شمقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان نفس طلایی
8 اسفند 90 17:25
انشاالله فاطمه خانوم خوب خوب باشه ... خوب چرا فیلم و دیدی ؟ من خیلی تو این چیزا ترسو ام


حماقتتتتتت و ادعا و کرم و عشق به هیجان و فیلم ترسناک
مریم مامان نخودچی
8 اسفند 90 17:30
وای من عاشق فیلم ترسناکم...
اسمش چی بود...


بت میگم فدات شم واستا
مامان فرنام
8 اسفند 90 17:37
سلام گلم من اگه فیلم ترسناک نگاه کنم تا صبح همش کابوس می بینم در ضمن آبگوشت فرنام من عاشقشه
مریم مامان نخودچی
8 اسفند 90 17:44
حالا من بهت یه فیلم میکم...
سی نو اویل ...
si-noo-evil


وایییی باحاله؟
مامان محمدرضا
8 اسفند 90 18:37
سلام . ناااااااااااااااااااایسل هنوز هم فیلم ترسناک؟ آخه این فیلمای ترسناک چی داره که تو می شینی می بینی؟ خوش به حالت بستنی . آبگوووشت
مامان نفس طلایی
8 اسفند 90 18:40
واقعا هم تو هم مامان نخودچی خیلی دل دارین بابا


خوب باحالهههه هیجان داره خیلیییی
مامان محمدرضا
8 اسفند 90 18:40
میسی عزیزم .
آره همونجا نی نی وبلاگ منم قطع شد


فدات شم
مامان محمدرضا
8 اسفند 90 18:44
نمی دونم چرا اینقدر خسته ام.
سر دردم هم از همین خستگیه .
فکر می کنم خستگیم جسمی نیست .
دلم امام رضا رو می خواد.
یا امام رضا بطلب


خوش به حالت مشهدی
مامان محمدرضا
8 اسفند 90 18:49
سرم خیلی درد می کنه
برم یکم دراز بکشم


برو قربونت برم
مامان محمدرضا
8 اسفند 90 18:50
من قرار شد واسه ماه آخر هایلایت کنم که پسرم دنیا اومد خوشگل باشم
حمید آقا مشکی دوست داره . ولی گفتم بخاطر پسرم
اونم قبول کرد


پس حسابی خوشمل میشی
عارفه
8 اسفند 90 18:56
منم از فیلم ترناک بدم میاد ولی همسرم دوست داره خصوصا آخر شب
نسترن
8 اسفند 90 19:36
سلام خوبی هستی؟
مامان على اكبر
8 اسفند 90 19:59
سلام عزيزم اومدم ازت تشكر كنم از حضورت توى وب پسرم
مامان نفس طلایی
8 اسفند 90 20:15
مامان پریسا
8 اسفند 90 23:10
سلام گلم. ایشالله فاطمه جون زودتر خوب بشه. بیماری بچه ها خیلی سخته.
دکمه
9 اسفند 90 9:36
من حالت عادیش از چیزای ترسناک سکته ام می گیره چه برسه به اینکه فیلم ترسناک ببینم! وقتی میزنیم شبکه ای که کنارش نوشته مثبت 14 زود کانال رو عوض می کنم!!!!
الهام مامان رامیلا
9 اسفند 90 15:35
سلام الناز جونم ای وای چند تا پست جدید الهی بمیرم رامیلای منم مریض شده گلوش متورم شده و گوشش قرمز بود خیلی بد شده اصلا صداش در نمی یاد بخدا خیلی ناراحتم خیلی وقتی این ها رو می خوندم یه دفعه گریه ام گرفت گفتم مثل رامیلا شده انشالله زود خوب بشن راستی رامیلا هم عاشق خاله اشه خاله اش هم بارداره نمی تونه بغلش کنه رامیلا هم گریه میکنه