محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

نی نی مامانش

روز نوشت

1392/3/3 19:02
نویسنده : نایسل
688 بازدید
اشتراک گذاری

تو پست قبلی  گفتم آلا خون والاخون شدم چون که پدر شوهر گرامی شبا میترسه تنها بخوابه چشم

ای خدا این روزای زندگی ما تمومی نداره دلم خیلی گرفته

هر روز میرم مهد ....

بعدش میام خونه تا میخوام استراحت کنم باید برم به زور پیاده روی که ازش متنفرم

بعدشم یه شب در میون باید برم خونه بابای علیرضا .....

خسته شدم از این روزا چرا خدا مارو نمیبینه

چرا دیگه کمکم نمیکنه ....

چرا هر  چی میخوام چپه میشه دقیقا ..............

 

نیمدونم کی میخواد این روزای من درست بشه....

دیروز ٤٠ مامان علیرضا بود.....

تموم شد بلاخره ....

دیروز تولد علیرضا هم بود کلی براش چیز میز درست کردم عکسش رو میزارم بعدا.....

مامان بابام برای تولدش یه دست لباس خریدن هم برای اینکه از عزا درش بیارن

منم براش یه لباس کمربند خریدم

دوستاش رو دعوت کردم اومدن خونه مون ...

براش یه لباس اوردن تا از عزا هم درش بیارن

امیر  هم براش یه لباس یه اتکلن اورد خیلی بهش میاددد دست همشون درد نکنه

 

نمیدونم خدا تا کی میخوای منو نبینی اما من واقعا بهت احتیاج دارم ... کمکم کن

مادر شوهرم خدا بیامرز یه شب تو اون شبایی که تو حالت احتظار بود .... بیدار شد

گفت وقتی بارون میاد خیلی دعا کنید درای رحمت بازه دعا مستجاب میشه

این روزا هم بارون میاد منم همش دعا میکنم

خدایا  کمکم کن ..... من دلم میخواد کارم درست شه

اون وقت چقدر زندگی برام راحت میشه......

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان آتنا جون
4 خرداد 92 10:10
غصه نخور عزیزم خدا خودش مواظب و مراقب همه چیز هست خوددت رو ناراحت نکن به امید خدا درست می شه خدا بهت یه نی نی ناز میده وهمه اینها برات می شه خاطره تولد همسری رو بهتون تبریک می گم دوست داریم زیاددددددددددددددد
یک عاشقانه آرام
4 خرداد 92 11:55
ایشالا درست میشه عزیز دلم
سونیا
5 خرداد 92 18:46
عزیزم خدا مادر شوهرتو بیامرزه ناراحتی نکن صبور باش دوست عزیزم
مامان رومینا
6 خرداد 92 17:25
النازی دلم خیلی واست تنگ شده.دیگه پیش ما هم نمیایایشالا همه چی درست میشه توکل به خدا
مامان احسان
7 خرداد 92 14:44
سلام الناز جون چرا اینقدر نا امیدی عزیزم محکم باش توکل کن توکل
maman arezou
7 خرداد 92 23:31
salam asisam hamin emrooz vaghti dashtam bara khaharam dard o del mikardam behem goft payane shabe siah sepid ast .webet o ke khundamyade harfesh oftadam , tavakol dashte bash , dorost mishe pishe manam bia
مامان تارا و باربد
8 خرداد 92 13:06
به خدا توکل کن عزیزم روزای سخت مطمئن باش که زود تموم میشه و روشنی و آرامش فرا می رسه برات همیشه بهترین ها رو آرزو می کنم
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
8 خرداد 92 17:34
سلام به دوست گلم ایشالله مشکلاتت حل میشه
مامان الینا
8 خرداد 92 21:30
واسه تمام روزای عمر آدم؛ هستن اتفاقاتی که همیشه باعث ناراحتی آدما میشن و آرامش رو از بین میبرن.این تویی که باید خوب بهشون نگاه کنی ،امروز کارت درست بشه فردا یه مشکل دیگه ،پس خودتو زیاد اذیت نکن عزیزم.نی نی هم به موقع میاد بغلت غصه نخور دوستم .من خودم تو تمام عمرم فکر نمیکردم یروزی اینجای زندگی قرار بگیرم !فکر نمیکردم سختیهای زندگی به این زودی خودشونو نشون بدن!تازه ما اول راهیم ،خوب یا بد میگذره پس الناز شاد خودم باش
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
9 خرداد 92 8:59
صبور باش دختر، توکلت به خدا باشه و همه چی رو بسپار به خودش و بگو خدایا اون چیزی که بهترینه نصیبم کن و اون چیزی که خیر تو درش هست بهم بده. وقتی همه چی رو به خدا واگذار کردی و دل به اون بستی حتی اگه چیزی که به نظرت بده اومد سراغت ناراحت نمی شی چون میدونی که حکمتی درش بوده چون کارای خدا بی حکمت نیست. تو بهتر از من میدونی که خدا همیشه هوای اونایی که در همه حال به او توکل می کنن رو داره. دعا می کنم اون چیزی که توی دل داری به بهترین وجه مستجاب بشه و دستای بخشنده خدا سایه بون زندگی زیبات باشه
مامان فاطمه
10 خرداد 92 15:04
سلام الناز جون ؛ خوبی ؟ خیلی وقت بود که به وبت نیومده بودم . چون گفته بودی دیگه پست نمی ذاری . امروز همین جوری اومدم وبت رو باز کردم دیدم که ای وای دوباره برگشتی . من فقط تو فیس بوک می آم طرفت.
مامانی طهورا
11 خرداد 92 12:10
عزیزم دعوت شدین به یه بازی وبلاگی تشریف بیارین نفر سوم شما هستین
مامان حسام كوچولو
11 خرداد 92 16:47
سلام عزيزم ما با يك پست جديد از شيرين كارياي حسام كو چولو در خدمت شماييم بهمون سر بزنيد. ممنون
مامانی درسا
16 خرداد 92 3:38
عزیزم همیشه توکلت به خدا باشه ..... راست میگی گاهی وقتا آدم میباست فقط جرفاشو برای خودش نگه داره و به هیچ کس نگه اما واقعا" بعضی اوقات آدم به یه همدم نیاز داره امیدوارم هر چه که برات پیش اومده به خیر بگذره دوست خوبم
مامان کوروش (زهره)
20 خرداد 92 5:29
خدا بیامرزه مادرشوهرتُ!! من خیلی وقته اینجا نیومدم! شوکه شدم از این خبر چقدر مرگ بهمون نزدیکه دعا میکنم زود زود به آرزوت برسی
مامان کوروش (زهره)
20 خرداد 92 5:43
چه جالب نمی دونستم آقا علیرضا
پسر داییتم هست!


نه ما کاملا غریبه بودیم پسر دایی ام نیست
دو تا ♥♥
20 خرداد 92 22:33
واسه اینکه شبا میری اونجا ناراحتی میگی زندگیمو دوست ندارم؟ من نفهمیدم واسه چی میگی خسته شدم؟ به منم سر بزنی بد نیست هااا
مامان سارا
25 خرداد 92 18:18
من خیلی وقته نیومدم داشتم می خوندم که مادر شوهرت فوت کرده خدا بیامرزتش.