15 و 16 خرداد
دیروز رفتم پیاده روی با مامان بابام خیلی خوب بود کلی غرق کردم و ..
بعد رفتم خونه مامانم علیرضا ساعت ٩ اومد با یه جعبه شیرینی
خدار و شکر هیچ اتفاق خاص نیفتاد حالا تا بعد
مامان بابام هم خوب رفتار کردن شوشو الهه و الهه هم اومدن شام خوردیمممم
وایییییییییی خیلی خوش گذشت
مرغ پولکی بود با قیمه وایییییییی عالیییییییییییییییی بوددد عالیییییییییییییی
بعدش رفتیم رستوران دربار امیر رکسانا اونجا بودن داشتن کوبیده میخوردن
باهم رفتیم بیرون دور زدیمخیلی خوش گذشت خیلی ...
این علیرضا امیر آدمای گنده رفته بودن الکلنگ سوار شدن
اینقدر ما خندیدممم که نگووووو
بعدشم اومدیم خونه و لالا...... بعد صبح بیدار شدم
یکم درس خوندم امتحان داشتم ساعت ٢ حدیقه اومد رفتیم امتحان دادیم
بد نبود خوب بود سخت بود آخه تقلب کردیم
فقط خدا بگم چی کار کنه این استادارو اینقدر سخت میگیرن
خونه ام خیلی بهم ریختست حالم خوب نیست بی حالم خیلی
دلم دریا میخواد مسافرت
دلم نی نی میخواد
یه نی نی ناز بور سفید مفید نه دوتا نه نه نه همون سه تا
خدایااااااااااااابم بده دیگه خواهش میکنم
خلاصه :
روز مادر به مامان شوشو فقط اس ام اس دادم تبریک گفتم روز مادر رو
اما روز پدربه پدر شوهرم زنگ زدم کلییییییییییی تبریک گفتم
الهی تا ته مهاشون سوخته باشه من حال کننم
بوس بوس بوسسسس دوست جون جونیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
روز پدر باز هم به همه شوشو هاتون پسراتون پدراتون پدر شوشوهاتون مبارککک