محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

نی نی مامانش

جن و جن زدگی

1390/12/24 12:27
نویسنده : نایسل
772 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوست جونااااااااممممممممم

وای دیشب چه تق و توق بود ... ایشالا مامان هاییی که نی نی تو دلشون بوده نترسیده باشن

اتفاقی نیافتاده باشه

راستیییی من مثه همیشه دیشب داشتم نت گردی میکردم یه هو به یه وبلاگ رسیدم در مورد احضار روح

 و جن اینا بود

من خیره تا آخرش خوندم همه داستاناااااشو خوندمم واییی بعد استرس گرفته بود تا صبح خوابم نمیبرد

همش خدا خدا میکردم

 وای الان همش حس میکنم خونمون پر جن شده

اصلا اعصاب مصاب واسم نمونده

تقصی رخودمه اینقدر فیلمای بینهایت ترسناک دیدم الان این جوری شدم

یاد روزای اول ازدواجم با علیرضا افتاده بودم هر شب گریه میکردم یه پیرزن با چادر سیاه میدیدم

خیلی هم شبیه مادر شوشو بود  علی میدید چه اشکی میریختم

من نمیدونم جرا حس میکنم خانوادده شوهرم اهل دعا و این کارا هستن

وای بلا بدور

بسم الله

تا از این حالت در بیام باز یه هفته طول میکشه قهقهه

یکی نیست بگه دختره ترسوووووووو تو رو چه بی فیلم ترسناککک و  تحقیق در مورد جن و روح

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (37)

دکمه
24 اسفند 90 12:30
خدا نکشتت. منم از این چیزا خیلی میترسم. اما سعی میکنم بهشون فکر نکنم. دلایلمم حوصله ندارم بگم.
هر شب بعد از نماز سوره جن رو بخون. خیلی خوبه. تمام خوابای بد من رو از بین برد. تو این مواقع فقط باید اسم خدا رو آورد!


میگن که اگه سه بار شب بخونی

جن میاد که ارزوهاتم براورده میشه
دکمه
24 اسفند 90 12:33
نه!
همه اش حرفه. من از روحانی پرسیدم. حوصله توضیح دادن ندارم! گشنمه!!!! زیاد مطالعه داشتم در این مورد. بهتره که ادم نه بهش فکر کنه. نه وارد دنیاشون بشه.


میگن بهشون فکر کنی جذبش میکنی
میگن وقتی فکر میکنی و اسمش میاد حضور دارن
دکمه
24 اسفند 90 12:38
بودنش که هستن. شرایط داره.کشک که نیست. اونام مثل ما کافر و مسلمون دارن. معنی سوره جن رو بخون. مدام میگه پناه میبرم به خدا از شر شیطان و این حرفا.
اونا اجازه ورود به حریم ما رو ندارن. مثل ما که اجازه نداریم.
الناز بخدا خیلی طولانیه! بعدا سر فرصت میام برات میگم. فعلن به این چرندیات فکر نکن!!! سوره ناس و جن رو بخون. بعدشم... اون موضوع در چه حاله که باهم قرار داشتیم؟ دکتر رفتی؟



باشه عسیسم
مامي نسيم ( مامان ملودي )
24 اسفند 90 12:41
من واسه ني ني هاتون تقويم 15 صفحه اي طراحي ميكنم . وقتي كه سفارش بديد و پول و واريز كنيد كمتر از 24 ساعت فيلش و براتون ميفرستم . هزينه فقط 5000 تومان در قطع A5. شما بايد 13 تا عكس از بچه هاتون و به ايميلم بفرستيد . خبرم كنيد .
ايميلم : NGHODSI82@YAHOO.COM
اگرم خواستيد نمونه كار و ببينيد ميتونيد بريد وبلاگ دخترم .


اگه خدا بهم بچه داد حتما
حسناسادات
24 اسفند 90 12:45
وای حرف از جن نزن که اسمش میاد میمیرم.



من الان مردم خودم فکر کن
حسناسادات
24 اسفند 90 12:47
من خیلی میترسم همش احساس میکنم تو خونه روح هست به شوهرم که میگم مسخرم میکنه
حسناسادات
24 اسفند 90 12:48
وااای اهواز طوفانه شدیده باد خونمونو بررررررد
حسناسادات
24 اسفند 90 12:52
وای حرف خیر بزنیم بسم الله الرحمن الرحیم
حسناسادات
24 اسفند 90 12:57
پست بالایی یهنی چیییییی
حسناسادات
24 اسفند 90 13:09
ممنون گلم لطف داری.
حسناسادات
24 اسفند 90 13:14
ممنون عزیزم ایشالا سری بعد
مامان آرشیدا کوچولو
24 اسفند 90 13:21
سلام خالهه الناز صبح تا حالا 100 بار برق رفته و اومده؟؟ نمی گی پس ما کجائیم؟؟ دیشب جات خالی تو حیاط همه همسایه ها جمع بودیم میوه و شیرینی و آجیل 4شنبه سوری و... آتیش بازی الان هم خیلی داره باد میاد نزییک بود صبح تو آسانسور حبس بشم
ماماني
24 اسفند 90 13:23
لينكت كردم چقدر خونه تون قشنگ و باسليقه چيدي راجع به حرفات هم چيزي نمي گم جز اينكه حق داري ولي به عنوان خواهر كوچيكتر از من قبول كن به خانواده شوهرت بخصوص پدر ومادرش احترام بگذار اول به خاطر خدا دوم به خاطر خدا... براتون خيرو بركت و سلامتي آرزو مي كنم
مامان آرشیدا کوچولو
24 اسفند 90 13:28
خیلی داره باد میاد همراه با خاک الناز اگه ناراحت نمیشی همین جا جوابم رو بده


اوکی فدات شم قربونت برم میگن خیلی شدیده
خوب قضیه اسانسور چی بود
مامان آرشیدا قند عسل
24 اسفند 90 13:29
چی بهت بگم؟!!!!!!


نیدونم میبینی چه خلم
مامان علی خوشتیپ
24 اسفند 90 13:36
وووووووووی منم میترسم راست میگنا اهواز خیلی طوفانه.من امروز برنامه ریزی کرده بودم برم بازاااااااااااااااااااااااار
مامان رضا جونی
24 اسفند 90 13:42
پس منه بدبخت رو چی می گی شوهرم توی خدمت با یک عالمه مرده سر و کار داشته اوایل ازدواجمون که ازقیافه اونا میگفت تا صبح هق می زدم الان دیگه جن برام خونه خوبش شده اونجا هم رفتم ولی چرا زودتر نگفتی عزیزم
مامان آرشیدا کوچولو
24 اسفند 90 13:43
صبح رفتم با دختر همسایه مون آتلیه عکس آرشیدا رو بدم فتو شاپ کنه البته عکس ها خیلی افتضاح شدند برا برگشت رفتم خونشون همون موقع برق رفت آرشیدا شیر میخواست خداحافطی که کردم بیام بالا گفت اگه هویج داری برق اومد بذار تو اسانسور بیاد پایین برام آخه دستش بند بود توی پله ها وحشتناک تاریک بود با نور موبایل به زحمت سه طبقه اومدیم بالا همون موقع برق اومد آرشیدا رو خوابوندم تو تختش براش هویج برداشتم بزارم تو آسانسور گفتم بی احترامیه رفتم پایین در رو که باز کردم برق رفت حالا تصور کن اگه قبلش مطلب تو رو خونده بودم و تو آسانسور گیر میافتادم بودم فکر میکنی الان چه شکلی بودم بعدش باز مثل خل ها سه طبقه رو تو تاریکی مطلق اومدم بالا
مامان آرشیدا کوچولو
24 اسفند 90 13:59
بقیه مطلب برق رفت پرید دوباره دارم مینویسم پشه دیشب تو خیاط بوسش کرد
مامان مانی
24 اسفند 90 14:08
نایسل جون خیلی بامزه ای
نسترن
24 اسفند 90 14:48
عزیزممممم.... منم یه مدت که خیلی فیلمای ترسناک میدیدم دیوانه شده بودم الکی داد میزدم و جیغ میکشیدم!!!!! آره تازه شوشو بهم اجازه داد برم و برقصم تااااازه خودشم اومد و باهام رقصید. عیب نداره پیتزا هم خیلی خوبه
نسترن
24 اسفند 90 15:02
آخی اینجوری نگو دلم میگیره قربونت برم ایشالا سال دیگه با شوشو و نینی سه تایی برین از رو آتیش بپرین گلم
نسترن
24 اسفند 90 15:02
آره من دوتا وبلاگ دارم میخوام وقتی دوتا بچم به دنیا اومدن وبلاگ هرکدومشونو بدم بهشون
تارا
24 اسفند 90 15:13
وای منم اگه فیلم ترسناک ببینم تا 1 ماه از هر صدایی یه جیغ بنفش میکشم! واسه همین سجاد نمیذاره پارانورمال اکتیویتی رو ببینم! کلا هم آدم ترسویی هستم!روزی 100 بار تو خوبه صدای جیغ من بلنده!
عارفه
24 اسفند 90 15:35
هه هه هه
مامان تربچه نقلی
24 اسفند 90 15:54
وای عزیزم چه دلی داری تو به خدا
نسترن
24 اسفند 90 16:19
برو بابا جن ها مارو ببینن نتسن مظمین باش با دینشون ما از اونا نمیترسیم
مامان آرینا موفرفری
24 اسفند 90 16:46
هوووو هوووو هوووو من یه روحم. نترس منم مامان آرینا.عزیزم منم یه مدت کتابای ترسناک می خوندم و فیلم های ترسناک می دیدم.یادمه وقتی فیلم جن گیرو دیدم تا خود صبح بیدار نخوابیدم از ترس.یه مدتی از سایه خودم هم می ترسیدم.این کارارو نکن خیلی اذیت می شی گلم.
مامان نسترن
24 اسفند 90 16:57
مثلا اومدم یک سری بزنم و برم یکمی استراحت کنم...خواب از سرم پرید... تازه بعد از خوندم پست قبلیت انگار یک فیلم وحشتناک دیدم
نسترن
24 اسفند 90 17:28
خوب حالا که من هستم تو کجایی
مامان محمد پارسا
24 اسفند 90 18:13
سعی کن بهش فکر نکنی
سارا
24 اسفند 90 19:33
خیلی باهال بود. سلام الی جونم. امروز مصومه خانم اومد کارام انجام داد مرسی یه کوه رو از دوشم برداشتی عزیزم. دلم میخواد الان گریه کنم. چون دارم از نت و همه چیز خداحافظی میکنم. تا دوساعت دیگه شوهرم کامپیوتر رو جمع میکنه. پول کم آورده برا چکاش فروختش الی دلم برات تنگ میشه. الان دارم گریه میکنم دوست دارم. هروقت بیام وبلاگ عشقم رو اپ کنم یهت پی ام میدم بای
مامان رومینا
24 اسفند 90 22:18
آخه این کارا چیه دخترمنم الان با دخملم خونه تنهام...کمی ترسیدم
مامانی وروجک
25 اسفند 90 0:02
تورو خدا دیگه دنبال این چیزا نرین واز این چیزا نگین مرسی
نسترن
25 اسفند 90 0:19
هستی؟
مامان رومینا
25 اسفند 90 1:45
منم رمز میخوام
مامان آرینا موفرفری
26 اسفند 90 1:59
سلام نایسل جون داشتم نظرات وبلاگ آرینا رو تائید می کردم یه صدای تق تق آرومی که انگار یه نفر داره می زنه به دیوار میاد یاد جن و وای خدا بسم اله فردا صبح میام اینطوری بهتره .خواستم بگم از دست تو، که با این جن وپری دوباره ترس انداختی به جونم.