محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

نی نی مامانش

26 فروردین ....

1392/1/27 12:28
نویسنده : نایسل
983 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز چه روزی بود ....

رفتیم برای شستنشون و غسلشون ..... تمام بدن رو پلاستیک کشیدن ...بعد کفن کردن ....

دهانشونو بستن و چشمانشونو بعد رو صورتشونم پلاستیک کشیدن

ولی انگار داشت میخندید خیلی خوشحال بود... اون زردی صورتش همه از بین رفته بود...

آروم آروم آروم

خیلی دیدنش آرومممون کرد معلوم بود جسمش  آرومه ...فتادن سمت مسجد

 

رفتیم خونه ....بعد ناهار دادن به  بستگان نزدیک

اوردنش خونه تمام خونه چرخوندنش از خونه اش خداحافظی کنه .... هم راه افتادن

سمت مسجد چه جمعیتی بودد....

بعد خوندن نماز مییت ...

رفتن سمت بهشت فضل ......

علی رضا برای مامانش توی باغ زیر درختا وسط کلی چمن و گل  قبر گرفته بود .....

صدای بلبل ها شنیده میشد جمعیت همه اومدن ....

آقا حجت : (شوهر خواهر شوهرم) رفت داخل قبر ...

که جنازه رو داخل بزاره ...

الهی بمیرم زورش نمیرسید به علیرضا گفتن کمک کنه ... ولی پاهاش میلرزید یکی از اون ور اومد

پسر دایی علی بود ..... کمک کرد ....

صورتشو باز کردن بعد

چهل تبارک رو گذاشتن تو کفنشون .... کفنشونو از کربلا اورده بود خودش

راستی با آب زمزم و اب فرات غسلش داده بودن ....

خاک مبارک قبر حضرت ابوالفضل  ع رو خواهرم لای پارچه کرده بود ... مثله اینکه خاک اصلی بوده

گذاشتن داخل کفن

غبار روی ضریح آقا امام حسین ع رو براش گذاشتن

سنگ  گذاشتن و اجر و خاکک ریختن خاککککک ریختن

الهی بمیرم هیچکی نداشت بابای من براش خاک میریخت ......

علیرضا حالش خراب بودد   جیگرم براش کباب شد .... من نمتونستم کمکش کنم .... هیچ کاری ازم 

بر نمی اومد....

همه رفتن و منو پریا (خواهر شوهرم) و علیرضا و آقا حجت موندم تا دم غروب موندیم براش  دعا خوندیم

میگن وقتی مرده میره تو قبر روحش برمی گرده بیداره عزیزاشو میخواد

ما تنهاش نذاشتیم......

قبر بقلیشون دوتا پسر  جوون بودن زیر 30 سال .... یکیشون دوتا دختر دوقولو 2 سال ونیمه داشت

خیلی گگناه داشتن خانوادشون و  همسرش  و بچه هاش

خدا رحمتشون کنه یکی از سرما خوردگی مرده بود اون یکی هم از سرطان......

وای چه روزی بود

شب رفتیم خونه ...

من علی باباش خانوم عموش و عموش که مهمان ما از تهران بودن

شب کلی حرف زدیم و خوابیدم

صبح بیدار شدیم

رفتیم مجلس عزا .... دوبار ساعت 4 باید بریم.... فردا هم ختمشونه.......

 

رفتیم برای مجلس شم تالار .........

دیروز فهمیدم تا اخرین  لحظه لباسی که من براش دادم از مکه بود تنش بوده ...

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (72)

مامان فافا
27 فروردین 92 12:43
خدا رحمتش کنه و به خونوادش صبر بده
مامانی درسا
27 فروردین 92 12:47
عزیزم النازی بعد از مدتها اومدم و با این خبر ناراحت کننده .......خدا بهتون صبر بده انشاالله که باشهدای کربلا روحش محشور بشه ...... به علی همسر مهربونت هم تسلیت بگو انشاالله دیگه روی غمو نبینید ......
مامان رومینا
27 فروردین 92 13:17
کجایی النازی دلم واست تنگ شده بود.خدا رحمتششون کنه خدا همه گناهاشو شست و بعد بردش زجرای این دنیا واسه پاک شدن از گناهاش بوده چه شبی هم رفته.خدا بیامرزتشون.کنار علیرضا باش اون الن بیشتر از همه به تو احتیاج داره.مواظب خودتم باش عزیزم
مانی محیا
27 فروردین 92 13:55
آخی تسلیت میگم. الناز جون خیلی براش سخته. سعی کن کمکش کنی میدونم هرکاری کنی باز هم نمیشه ولی خدا بهشون صبر بده
مامان و نی نی ها
27 فروردین 92 15:51
سلام عزیزم انشالله قم اخرتون باشه و انشاالله دیگه غم نبینید خیلی سخته خدا به همسرتون صبر بده انشالله جایگاه خوبی داشته باشن
خاله جونی
27 فروردین 92 19:51
سلام عزیزم تسلیت میگم غم آخرتون باشهخیلی درد ناک مخصوصا واسه همسرت چون مادر همسر منم سه ماه پیش فوت کرد خیلی هوای همسرت رو داشته باش
مامان محمد و ساقی
27 فروردین 92 19:59
روحش شاد باشه الناز جون ایشالله امام حسین شفاعتشون رو بکنند
مامان ریحانه
27 فروردین 92 20:24
تسلیت میگم الناز جون ایشالا خدا بهتون صبر بده
مامان موژان
27 فروردین 92 23:51
عزیزم بازم بهت تسلیت میگم با خوندن متنت گریم گرفت خدا سایه هیچ پدر و مادری رو از رو بچه هاش بر نداره
مامان یلدا و سروش
28 فروردین 92 0:08
نایسل جونم خیلی متاسف شدم خدا رحمتش کنه عزیزم. بهتون تسلیت میگم
فرشته ام "امیرحسین"
28 فروردین 92 0:31
سلام تسلیت میگم عزیزم انشاله روحش شاد باشه و خدا بهتون صبر بده و بقیه سال پر باشه ازخوشی و سلامتی و خیر و برکت براتون
سمیرا مامان اهورا
28 فروردین 92 1:25
وااای عزیزدلم خیلی خیلی ناراحت شدم خدا رحمتشون کنه الناز جون اشک تو چشمام جمع شد یاد مادربزرگ خودم افتادم اونم سزطان داشتو جلوی چشمم کم کم آب شد و عذاب کشید خدا بهتون صبر بده و انشاا... اونجا جاش خوبه خدا رحمتش کنه
علامه كوچولو
28 فروردین 92 9:05
سلام عزيزم واقعا متاثر شدم كه بعد مدتها نيومدن وقتي اومدم با اين پست مواجه شدم بهتون تسليت ميگم خدا رحمتشون كنه و به بازمانده ها صبر بده
مامان سيد محمد سپهر
28 فروردین 92 9:45
سلام مي دونين جناب سروان من چه كيفي مي كنه وقتي اين جمله را مي شنوه .....به روزيم ..
مامان سيد محمد سپهر
28 فروردین 92 9:46
عزيز دلم سلام منم تسليت مي گم انشاء الله غم آخرت باشه...خدا به همسري صبر بده ...هواشضو خيلي داشته باش.....نذار بهش سخت بگذره...
فرشته
28 فروردین 92 13:07
خیلی ناراحت شدم خدا رحمتش کنه
مامان الینا
28 فروردین 92 13:23
سلام عزیزم .دلم برات تنگ شده خانومی .واسه فوت مادرشوهرت تسلیت میگم عزیزم ،امیدوارم هیچ وقت غم نبینی
سارا مامی ژوان
29 فروردین 92 10:22
نایسل جون الهی قربونت برم بهت تسلیت میگم برای مادر همسر گرامیت از خدا آرامش و برای شما صبر آرزو دارم
یک عاشقانه آرام
29 فروردین 92 14:33
سلام عزیزم.وتقعا شوکه شدم این پستو دیدم.خدا رحمتشون کنه روحشون شاد.خدا صبر بده
صبا مامان علی جون
29 فروردین 92 20:57
سلام تسلیت میکم عزیزم این متن رو من خیلی تاثیر گذاشت خیلی متاثر شدم خدا همه ما رو بیامرزه و از ان دنیا ببره
مامان جون سیلوانا
29 فروردین 92 22:45
خدا بیامرزه
مامان میعاد
30 فروردین 92 17:05
آخی خیلی ناراحت شدم امیدوارم غم آخرتون باشه الناز جان و خدا مادر شوهرتون رو رحمت کنه. این روزها شوهرت خیلی بهت احتیاج داره من میدونم چون این مسیر رو تجربه کردم.
رومینا
30 فروردین 92 23:28
نایسل جون دارم به این فکر میکنم که دنیا چقدر بی ارزشه . . خدا بهتون صبر بده
مامان تارا و باربد
31 فروردین 92 10:27
الناز عزیزم برای تو و همسرت آرامش آرزو می کنم و امیدوارم دعای خیر اون درگذشته همیشه پشت سر شما باشه گلم
مامان حسام كوچولو
31 فروردین 92 15:31
خيلي ناراحت شدم خدا رحمتشون كنه وبه شما صبر بده.
maman taraneh
31 فروردین 92 18:27
خدا رحمتش کنه از طرف من به همسرت تسلیت بگو دوستم
زری مامان مهدیار
31 فروردین 92 19:50
الناز جون خدا صبرتون بده خدا رحمتشون کنه
مامان دخملی
1 اردیبهشت 92 2:07
سلام عزیزم ببخشید دیر بهت سر زدم گلم تسلیت میگم الهی بیچاره همسرت الان باید عین کوه پشتش باشی الناز جان آفرین که گذشته رو فراموش کردی اون بنده خدا هم دیگه دستش از دنیا کوتاه شده الان فقط به فکر همسرت باشه بازم تسلیت میگم عزیزم
مامان علی خوشتیپ
1 اردیبهشت 92 14:10
مامان مانی
1 اردیبهشت 92 17:18
سلام گلم تسلیت می گم خدا به شوهرت صبر بده
درسا کوچولو و مامان
2 اردیبهشت 92 20:06
خدا رحمتشون کنه و به همسرتون صبر بده
مامان پوريا پهلووون كوچولو
3 اردیبهشت 92 11:11
شوكه شدم چند وقتي بود به وبلاگت سر نزدم خدا بهتون صبر بده خدارحمت كنه مادر عليرضارو خيلي ناراحت شدم.........انشاالله كه غم اخرتون باشه
مامان احسان
3 اردیبهشت 92 15:58
سلام الناز جان خدا رحمتشون کنه
مامی
4 اردیبهشت 92 7:46
مامان سيد محمد سپهر
4 اردیبهشت 92 12:50
بعله بلاخره نوشتم سفرنامه كربلارا.......دوست داشتم زودتر از اين برات بذارمش...اما نمي شد ...اين ور سال بدوبدوهام انگاري بيشتر شده...شايدم قسمت بود امروز مصادف با وفات مادر خوبي ها برات به يادگار بزارم.....
مامان سانلی
4 اردیبهشت 92 15:40
سلام الناز جون...تا مدتها میومدم پست جدید نداشتی..حالا بعد از مدتها یه دفعه یادت افتادم ...بازت کردم..با این پست مواجه شدم...خدا رحمتشون کنه..به شما و بقیه صبر بده..جایگاهش بهشت باشه ان شاا... زیاد خودتو اذیت نکن..مواظب خودت باش.. میبوسمت عزیزم
جودی
5 اردیبهشت 92 18:05
خدا بهتون صبر بده غم مادر واقعا سخته
مامان بی تاب
5 اردیبهشت 92 18:47
سلام بیا زود به وبم یه مسابقه داریم با دو جایزه
میرزا کوچک خان
6 اردیبهشت 92 20:19
خدارحمتش کنه. نور به قبرش بباره. خوش به سعادتش که عروس گلی مثل تو داره که هوای پسرش و داری...
مامان امیرحسین و کوثر جونی
6 اردیبهشت 92 22:01
سلام.واااای خدای من.تسلیت می گم خدا صبرتون بده.خدا رحمتشون کنه.الهم صل علی محمد و آل محمد
یک عاشقانه آرام
8 اردیبهشت 92 11:31
عشقم خصوصی
مامان دینا
8 اردیبهشت 92 16:12
روحش شاد باشه الناز جون خدا بهتون صبر بده
مامان سونیا
8 اردیبهشت 92 23:43
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند... ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر... مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي .... براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ... در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ... او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ... او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني...او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد .... او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ... او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ..... دکتر علی شریعتی روز همی مامانای مهربون مبارک
مامان ترنم کوچولو
11 اردیبهشت 92 10:03
زن شکوفه ایست که هنگام غنچه بودن دوست داشتنی. موقع گل کردن عشق ورزیدنی. و در وقت پژمردن پرستیدنی ست!! پیشاپیش روزت مبارک ای گل زیبای خلقت. زن بودن کار مشکلی است مجبوری: مانند یک بانو رفتار کنی همانند یک مرد کار کنی شبیه یک دختر جوان به نظر برسی! و مثل یک خانم مسن فکر کنی! ای بزرگ هنرمند زمان، خسته نباشی... دوست خوبم روزت مبارک
مامان سيد محمد سپهر
11 اردیبهشت 92 10:10
عزيزم سلام..................روزت مبارك..................كجايي؟ بي خبر نباشي؟
عمه ي آتنا
11 اردیبهشت 92 12:41
مامانه آينده روزت مبارككككك
مامان کوروش
11 اردیبهشت 92 16:34
الناز عزیزم امیدوارم غم نبینی و خداوند رحمتشون کنه و روحشون در آرامش ابدی باشه
مامان رضا جونی
12 اردیبهشت 92 8:49
سلام عزیزم خیلی متثر شدم روحشون شاد
maman taraneh
14 اردیبهشت 92 16:31
نایسل جونم ترانه یکساله شد خاله جون خوشحال میشیم بیای تولدش عزیزم
مامان محمد صدرا
15 اردیبهشت 92 8:39
خدا رحمتشون کنه و به همسرتون صبر بده
مامان تارا و باربد
15 اردیبهشت 92 12:31
سلام عزیزم خوبی بهتر شدی
نم نم باران
15 اردیبهشت 92 17:32
نایسل جونی دلم خیلی برات تنگشده توروخدا به منم سر بزن راستی تسلیت میگم عزیزم
ستاره زمینی
16 اردیبهشت 92 8:41
مامان دونفرو نصفي
16 اردیبهشت 92 9:09
تسليت مي گم عزيز خدا به همسرت صبر بده و مادرش رو رحمت كنه ...
مامان حسام كوچولو
17 اردیبهشت 92 18:54
انا لله و انا اليه راجعون سلام پسرم عزادار پدر بزرگش شده. لطفا به ما سر بزنيد و داغ اين غم رو با حضورتون برامون كم رنگ تر كنيد. کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام دلم برات سوخت بيا ببين چه بلايي سرمون اومد
مامان امیرناز
18 اردیبهشت 92 8:22
سلام عزیزم بعد مدتها اومدم ببینم چرا نیستی... اما تسلیت می گم خدا بهتون صبر بده ایشالا به زودی خبرای خوب بنویسی عزیزم
مامان نفس طلایی
19 اردیبهشت 92 17:30
فوق العاده ناراحت شدم امروز دارم میرم قم اگه خدا بخواد ... اونجا براشون دعا می کنم ... چقدر فاصله مرگ و زندگی کمه ... خدایا ما رو ببخش ............خدای من
مامان یلدا و سروش
20 اردیبهشت 92 12:04
سلام خانومی من به بنا به دلایلی مجبور شدم جابجایی مجازی داشته باشم. خوشحال میشم اون خونه هم با من باشید و ما رو بلینکید
ღ منا مامان امیرسام ღ
21 اردیبهشت 92 1:21
خدا رحمتشون کنه عزیزم.
مادر کوثر
21 اردیبهشت 92 15:26
وای عزیزم تسلیت میگم چه شب و روزای تلخی سپری کردید خدا بیامرزتشون و به شما و همسرتون و بقیه صبر بده...
الهام مامان آوینا
21 اردیبهشت 92 19:43
خدا رحمتشون کنه نایسل عزیز.....دلم برات تنگ شده بود اومدم بهت سربزنم....
مامان نوژا
22 اردیبهشت 92 8:26
خدا رحمتش کنه.مادره و جاش تو بهشت
مام پارسا
23 اردیبهشت 92 3:27
وااااااااااااای النازی بهت تسلیت میگم...ایشالله غم آخرتون باشه...خیلی خیلی هوای شوهرتو داشته باش اون الان از هر زمان دیگه ای بیشتر بهت احتیاج داره...ایشالله خدا به همتون صبر بده
مامان بردیا
25 اردیبهشت 92 9:33
عزیزم بهتون تسلیت میگم.خدا بهتون صبر بده.خیلی دردناک نوشتی.کلی گریه کردم
مامان الینا
25 اردیبهشت 92 23:06
الناز تو رو خدا بیا و یه پست جدید بزار .هر موقع میام ببینم ازت خبری هست یا نه با این پست پر از غم رو به رو میشم .بیا دیگه بدجور حالم گرفته شد
یاس
26 اردیبهشت 92 3:34
عزیزم.بهت تسلیت میگم.نمیدونستم.غم آخرتون باشه
مامان آتنا جون
26 اردیبهشت 92 9:22
سلام عزیزمممممممممم کجایی ؟ چرا نیستی ؟ چرا پست نمذاری ما نگرانت هستیم بیا دیگه
زهرا
26 اردیبهشت 92 17:08
خدا رحمتش کنه غم آخرتون باشه
زیتب مامان فرشته آسمونی امیرعباس
26 اردیبهشت 92 22:06
خدا رحمتشون کنه ...
مامان آرشیدا کوچولو
27 اردیبهشت 92 0:33
سلامی الی جونم . پای نت نشستی ... کلی دلم سوخت برای علیرضا و تو ... یه حس بدی بهم دست داد ، از دست دادن مامان خیلی فکر کنم سخته ... یاد اون روزهای خوش بخیر که میاومدی و کلی از خاطراتش برامون مینوشتی ... خوشحالم که حلالش کردی ... تو قلبت قد یه دریاست
مامی امیرین
3 تیر 92 23:27
خیلی نازاحت شدم.. خدا رجمتش کنه.. فکر میکردم دیگه نمینویسی!!!!!
مامان کیان کوچولو
27 تیر 92 18:48
عزیزم میدونم دیر شده ولی خیلی ناراحت کننده بود همه پست هاتو خوندم ... خیلی سخته .. بنده خدا خواهر شوهر که حامله هم بوده تو این شرایط .. خدا رحمتش کنه .. خیلی سخته