مرگ مادر
دیروز 25 فروردین 1392
تلخ ترین روز زندگی من و همسرم بود....
تمام درد های مامانش تموم شد و به نور رسید اونم چه روزی روز شهادت حضرت فاطمه س
انشالا خود خانوم شفاعتشون کنن....
طفلککک علی ....بمیرم براش که طاقت غصه هاشو ندارم داغون شده ولی خودشو مثله یه کوه نگه داشته
بمیرم برات ...
دیشب همه رفتن هیچچ کس نبود همه گفتن شما هم برین خونتون ولی عزیز دلم طاقتشو نداشت
رفتیم خونه مامانش
همه جای خونه آدم و یاد مامانش میندازه دیشب چه بارونی اومد .....
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا تورو به بزرگی ات قسم صبر شو بهشون بده
خدا رحمتش کنه .... خیلی خوب مرد پیش منو علی مرد .... نگاه آخرش هیچ وقت یادم نمیره هیچ وقت
نفس کشیدناش
وای خدا یعنی یه ر وزی همه مون میمیرممم وایییی میترسم از اون روز
امروز علیرضا رفت برای مامانش قبر بخره به قولش خودش سخت ترین کار دنیا
ازم خواسته برم تو غسال خونه مراقب مامانش باشم همین کار ازم بر میاددد
خدایا هر چی بدی من بهش کردم بببخش منم هر چی بدی بهم کرد میبخشممم حلال حلال حلال
روحتتت شادددددددددددددددددد
با دلای پاکتون براش دعا کنیدد...............امروز ساعت 3 دفن میشه ....شب اول قبرشونه خیلی سخته
دعا کنید مرسی