محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

نی نی مامانش

روزانه های الی جون ...

1391/5/10 17:57
نویسنده : نایسل
1,997 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوبین ؟؟ Hello

من اومدم ؟؟وای بی نتی خیلی سخته!!niniweblog.com

دلم کلی تنگ شده بود!!

٥ شنبه :212919_4chsmu1.gif

از خونه مامانم اومدم دوران پادشاهی تموم شد بیکار بودم حدود ساعت 4

رفتم حموم  خوشحال از اینکه

شوهرم میخواد بیاد نشسته بود با حوله رو مبل (خواب  نبودما )

پای نی نی وبلاگ بودم

که یکی در زد در وروردی خونه از چشمی نگا کردم یه مرد خیلی گنده بود

 

گفتم بله ؟استرس

گفت ازآگاهی مزاحم میشم با آقای خرداد کار دارم تعجبهمون مامور اون روزی بود برای دزدی ماشینمنتظر

گفتم نیستن تهرانن گفت در باز کنید

هر چی گفتم نه گفت باید وا کنید ....نگران

نمیدونستم چه جوری لباس بپوشم

این کارتم این بیسمم  باز کنید

بلاخره منم با ترس لرز باز کردم من فکر نمیکردم واسه ماهواره باشه گریه

یهو سه تا مرد غول اومدن تو خونه ماهواره رو جمعگریهکردن و اینا....

اینقدر ترسیدم حد نداره  تا 3 ساعت پاهام میلرزید نگران

نشسته رو مبل من صورت جلسه مینویسه و میگه هال خونه کوچیکه چند تااطاق داره ..تعجب

میگه ماه رمضون ماهواره نگا میکنید گفتم نگا کنید اشپزیه چیز خاصی نیستمنتظر

خونم به جوش اومد .... عصبانی

داشتم میترکیدم بهش گفتم فکر میکنی با جمع کردن ماهواره جامعه درست میشه

همون ماموری بود که اون روز اومد برای دزدی ماشینمنتظر

گفتم دزد ماشین مون رو بگیرین گفته اااااااا به شوهرم میگین بره خودش پییداش کنه

دوروز رفته گشته خونشو پیدا کرده باز نمییگرینش .... منتظر

مگه یه دزد گرفتم چقدر برای شما زمان میبره...

زندگی ما رو بردن شما سر سری گرفتین  حالا ماهواره جمع میکنید خلاصه صورت جلسه نوشتنگران

و اینا علیرضا از تهران اومد عصر ساعت 7 رسید خیلی کسل بودگریه

گفته برام شال خریده ولی تو وسایل سیامک مونده رفته مشهد...

حالا برسه نیشابور عکسش رو میزارم

شبش رفتیم یه دوری زدیم من شیر انبه بستنی و علی آب طالبی بستنی خوردیم

رفیم پارک بچه ها اومدن .... ساندویچ خریدیم خوردیم

شبش رفتیم خونه بهاره و حامد یه فیلم دیدم با وحید سارا ....

همون  جا هم شب خوابیدم 5 صبح البته

 

جمعه :

ظهر بیدار شدیم ماکارونی درست کردیم خوردیم (روزه خواران )

همه مون جامون تو جهنمه  خیلی خوشمزه شد  دوباره یه فیلم دیگه

دیدم  بعدش اومدیم خونه ..... حوصلمون سر رفت رفت آقا خونه مامانشمنتظر

عصرش افطاری مامانم بود تو پارک طفلی گرفته بود ...قلب

دهن روزه هلاک شده بود قربونش برم من

سوپ کوکو سبزی شله زرد و سالاد الویه آخه قرار فامیل مامانم سوپ کوکویهخوشمزه

خیلی خوش گذشت همه دعوام کردن گفتن نباید در رو به اونا باز میکردی....

کلی خندیدم و اینا739819_teehee2.gif

شبش اومدیم خونه خیلی ضد حال بود بدون ماهواره ....

علی یه فیلم نگا کرد من نگا نکردم ..Angry Elf

 

شنبه :

علیرضا رفت دادگاه خیلی هم عصبانی اومد

از 100 تا 2 میلیون جریمه داره معلوم نیست چقدر بشه واسه ما

 

رفتم پیش مشاور... خیلی راهنمایی ام کرد

یکم کارامو کردم و ... هی کار دیگه نکردم داشتم دق میکردمممم

از بی ماهواره ای

رفتیم شب بیرون ...

من قیمه درست  کرده بودم ...

با علی دوتایی رفتیم پارک با میوه چایی برداشته بودیم

زیتون خیار شور ماست خیلی مزه داد تو پارک اینقدر مجهز بعدش اومدیم دراز کشیدیم

تو پارک یهو هه هه هاله مصطفی اومدن میخواستن ببینین ما تو پارکیم یا نه

پشت بندش وحید سارا حامد بهاره رسیدن همشون میگفتن چقدر خوش میگذرونین دوتایی اینا..212919_4chsmu1.gif

حامد وحید نشستن از غذا ها خوردن هی هم مسخره میکردن..

 

خیلی خندیدیمم

 

 

یک شنبه :

 دوباره خواب بودم ...

ظهر یه غذای حاضری خوردیم نت قطع... وای چه روزی بودد افتضاح ...

عصرش رفتیم دررود یه جایی تو نیشابوره افطاری الهه اونجا بود

خیلیییییییییییییی عالی بودد

خیلی خوش گذشت خیلی هم سرد بود اومدیم خونه ...

من تو راه کلی با علی دعوا کردم ...

سر بی تلویزیون بودن علی گفت خودتو بکشی نمیخرم خودت بخر

منم گریه کردم خلاصه قهر کردیم ...

تو مجتمع که رسیدم کیفمو از دستتش چنگ زدم عصبانی شد گفت برو از خونه من بیرون

منم گفتم میرمWhoop De Doo

دیدم داره دنبالم میاد دور زدم از پشت رفتم بالا تو خونه ولی اون 1 ساعت داشت تو

خیابون دنبالم میگشت .... از غرورش زنگم نزد ...

خلاصه اومد خونه دیدم رو میز یه کپی شناسنامه است فاطمه امامیان کلی دعوامون شد...

که این کیه اون میگه مال توه تو اوردی من میگم تو اوردی

خلاصه هنوز هویتش نامعلومه ...

شبش باهم آشتی کردیم دوباره مثه قبل شدیم

 

دوشنبه :

حدیقه اومد خونموندلم براش تنگ شده بود کلی حرف زدیم و اینا ناهار کوکو خوردیم

علی رضا اومد زودم میخواست بره هنوز فکر دوتامون پیش فاطمه امامیان هستش...

که هویتش معلوم نیستniniweblog.comولی من به شوهرم مطمئنم

همش لباس شستم ....3تا ماشین

عصر رفت سرکار قرار شد برام شارژ بخره چون شارژ نداشتم  ولی یادش رفت...

نتم قطع  تلویزیون و ماهواره نداریم تلفن خونه یه طرفه ...

هیچی هم پول نداشتم برم بیرون داشتم دق میکردم ... وای چه روزی بودsmile 
emoticon kolobok

الهه زنگ زد کلی دلداری ام داد

ساعت 9 آقا زنگ زد

یهو پشت تلفن هق هق زدم زیر گریه گفتم دارم دیونه میشم دیوارای خونه دارن منو میخورن ...niniweblog.com

گفتبه خدا برات میخرم گریه نکن ...212919_4chsmu1.gif

اومد خونه زنگ زد امروز بیان جلوبالکن رو بیان از این ایرانیتا بزنن واسه ماهوراه دیده نشه

پس فردا هم ماهوارهبیارن ...739819_teehee2.gif

آق جون آق جون ...

شارژ هم برام خرید

شب شام رفتیم پارک نون و خیار و پنیر گوجه بردیم خیلی چسبید با چای...Happy Dance

شب اومدیم خونه ..یکم خندیدم

دیشب باهم درد دل کرد باهم حرف میزد همیشه ساکت میمونه

شب اومدیم خونه خوابیدم

من از صبح دلدرد بودساعت 6 بیدار شدم نشستم پای لب تاب به بازی ....

بعد علی 8 بیدار شد رفت برام نتم رو وصل کرد ...212919_4chsmu1.gif

الهی فداش شم ...

الان خیلی حس خوبی دارم

 

پ.ن : هنوز خبری از پریود نیست حس مادرانه ام داره بیشتر میشه ولی هیچی کی باورم نداره

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (58)

زهرا از نی نی وبلاگ213
10 مرداد 91 11:27
جالب بود تا آخرشو خوندم . دیدی گفتم برات میخره به قول جیگر : گفتم یا نگفتم؟ گفتم یا نگفتم ؟!!!!!!!!!!!!!!
زهرا از نی نی وبلاگ213
10 مرداد 91 11:27
امیدوارم مامان شده باشی
مامان نيما
10 مرداد 91 11:42
عزيزمن چقدر ماجرا داشتيد خدا با اين ماهواره جمع كردنشون لعنت كنه
مانی محیا
10 مرداد 91 11:47
سلام عزیزم.. خوبه اشکات جواب میده. ایشاله هیچوقت اشک نریزی..بوووس
مامان آرشیدا قند عسل
10 مرداد 91 12:08
من نمیدونم تا کی میخوان ماهواره جمع کنن حالا جمع کردن که چی بشه ؟ملت دوباتره میخره تازه پیشرفته ترشو ولی تو هم کار خطرناکی کردی ها خودت تنها بودی درو وا کردی؟ الهی هر چه زودتر مامان بشی.
مامان محمد و ساقی
10 مرداد 91 12:24
سلام عزیزم.خوبی؟ وای چقدر خبر داشتی؟ ایشاا... همه چیز درست میشه عزیزم.از این روزهای سخت زیاد پیش میاد.باید صبور باشیم. از نوشتنت لذت بردم.چه مامانی خوبی داری. امیدوارم دیگه مامان شده باشی گلم.
مامان محمد و ساقی
10 مرداد 91 12:41
ممنونم که اومدی و مطلب منو خوندی.برات آرزوی موفقیت می کنم.
سارا
10 مرداد 91 12:54
الی جونم خوشحالم که اومدی منتظر نوشتهات بودم اما نباید در رو باز میکردی ها خیلی وحشتناکه تنها بودی تو خونه انشاالله که مامان شدی عزیزم
مامان آنیسا
10 مرداد 91 13:10
خوش اومدی خانوم واقعا" بدون ماهواره هرگز مخصوصا الان که ساواش برگشته
ستاره زمینی
10 مرداد 91 13:11
عزیزم چه قدرخبر جالب.انشالا همش درست میشه انجور که دلت میخواد.دوست دارممممممممممم ایلی جون.
ستاره زمینی
10 مرداد 91 13:16
شیرانبه بستنی نوش جان...
ترکان
10 مرداد 91 13:36
آره حتماً ببینید.الی جون من جواب کامنتهاتو همون جا میدما
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
10 مرداد 91 13:38
سلام وسایلتون پیدا شد یه مدت نبودم دلم تنگ شده بود
بهـــــــــــار
10 مرداد 91 14:26
سلام گلم وای گه وحشتناک دختر چرا در رو باز کردی میگم مگه رد یابی نمیکنن؟ فکر کنم با دستگاه ردیابی میکنن اگه ختموش باشه یعنی کلا دستگاه خاموش باشه نمیفهمن من از ترسش روزا دستگاه رو کلا خاموش میکنم میترسم
خاله سنا
10 مرداد 91 14:27
چه ادمایی هستن.....عزیزمـ ایشالا به زودی ماشینتون پیدا میشه گلمـ.....ولی مامان خوبی میشی گلمـ
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
10 مرداد 91 14:39
وووووووااااااااااااااییییییییییییی نترسیدی من جای تو بودم می مردم .شیر زنی برا خودت. مواظب خودت باش حرص وجوش نخور اگه مامان شده باشی برات بده. راستی ممنون که به ما سر زدی بازم بیا خوشحال میشیم.
بهـــــــــــار
10 مرداد 91 14:40
بهم بگو چه جوری میفهمن تا تدابیر امنیتی رو رعابت کنیم
مرجان مامان پریساجون
10 مرداد 91 14:45
من همچنان منتظر مامان شدنت هستم.لطفأکمی رعایت کن تا نتیجه آزمایشت.حرص نخور فکر کن اگه نی نی تو دلت باشه اصلأ این حرص خوردنا واسش خوب نیست.گیریم نه ماهواره نه تی وی،نداشته باشی.چی میشه؟فقط فکر نی نی باش خواهش میکنم ازت.
zahra
10 مرداد 91 16:01
من نگران این دستاتم.درد نگرفتن خیلی مینویسی گلم
zahra
10 مرداد 91 16:03
کی گفته هیچ کی باورت نداره؟من دارم . دلم میگه به زودی یه نی نی خوشگل میاری . اون وقت میشم خاله دختر دوس داری یا ÷سر؟
مریم مامان نخودچی
10 مرداد 91 16:37
وااااااااااای چقده اتفاق... تا اخرش خوندم... البته باید بگم خوردم ... چقده که تو نمیخوری... راستی حس مامانی بودنتونم مبااااااااااارک عزیز دلم...
خاله جون
10 مرداد 91 16:44
سلام الی جون تبریک میگم شوهرت اومده سرتم که کلی شلوغ بودها اینقدر حرص نخور واسه نی نی ضرر داره ها مرسی از لطفت رمز دادی
Windysmith
10 مرداد 91 16:49
باهات موافقم بي نتي خيلي بده. خيلي خيلي بده
ضحی
10 مرداد 91 16:49
انشاا... مامان شدی


ایشالا عزیز دلم
ضحی
10 مرداد 91 16:55
به قول سجادم کامپیوتر بی اینترنت به درد نمیخوره


واقعااااااااااااااااااااااااااااااااا

حالم بد بوددد اون رووززززز وای داشتم دق میکردم
Windysmith
10 مرداد 91 16:56
خصوصي داري عزيزم
Windysmith
10 مرداد 91 16:58
نگران نباش. هستش. الان كه تابستونه. خلاص


آفرین عزیزممم
Windysmith
10 مرداد 91 17:05
منو هنوزتو نيني گپ addنكردي.
Windysmith
10 مرداد 91 17:20
آخه نيستي فك كنم چراغت خاموشه
Windysmith
10 مرداد 91 17:42
خوب من چطوري شما رو اد كنم وقتي چراغت روشن نيست؟
Windysmith
10 مرداد 91 17:48
باشه
کودکانه های من
10 مرداد 91 17:49
شاید کپی شناسنامه هه ماله اون آقا پلیسه باشه که صورت جلسه نوشته شایدم کار صاحب خونه باشه خواسته بینتون رو ... قضیه ترسناک شد
مریم مامان نخودچی
10 مرداد 91 17:59
الی میگم به کمکت احتیاج دارم... الی منم یه قالب وبلاگ میخوام به این شکل... واقعا کمکم کن... http://yezan1366.blogfa.com/ الی میخوام ارشیو و حالت صفحه اش این طوری باشه... مرسی بوس
مامان رزی
10 مرداد 91 18:02
تو برنامه روزانت از روزه خبزی نیست


نه عزیزم چون حس میکنم باردارم نمیگیرمم بعدشم من حالم بعد میشه ورم معده دارم
مامان نفس طلایی
10 مرداد 91 19:20
چقدر خبر نوشتی ... نباید در و باز می کردی
مامان رومینا
10 مرداد 91 20:02
خصوصی
مامانی
10 مرداد 91 20:12
ای وای وسط ماه رمضون ناهار میپزی؟

نوش جونتون شیر انبه


خب من که نمیتونم شوهرممم نمیتونه مشکل داره ...
کورتون باید مصرف کنه والا کهیر میزنه
خب چی کار کنیم
مام پارسا
10 مرداد 91 22:07
سلام عززززززززززززززززززززززیزم.
مام پارسا
10 مرداد 91 22:13
عزیزم دلم خیلی برات تنگ شده بود.باور کن اصلاً وقت نت اومدن نیارم. یه کم هم خودم دارم سعی می کنم کمتر بیام آخه خیلی معتاد به اینترنت شده بودم. می خوام واسه پارسا بیشتر وقت بذارم
مام پارسا
10 مرداد 91 22:14
چقدر ماجرا داشتی توی این چند روز. از همه بدترش اومدن مامورا بود
الهام مامان رامیلا
11 مرداد 91 0:04
ای جانم الی جان چقدر مطالب زیاد بود کلی خوندم و خوندم تا رسید به آخر اینجا هم همینطوره ولی ال ان بی ها رو می برن کاری به توی خونه ندارن خودت رو ناراحت نکن ایجور چیزا زیاده زیاده وای الی ایچالا نی نی داری عزیزم خیلی خوجالم داریم می ریم مسافرت دلم برات تنگ میشه
مهتاب
11 مرداد 91 1:23
____%% _______________%% ______________%%% _____________%%%%% ____________%%%%%% _____________%%%% _____________%%% _____________%%% _____________%%% _____________%%% _____________%%% _____________%%% _____________%%% _____________%%%__%% _____________%%%__%__% _____________%%%___%__% _____________%%%___%___% _____________%%%___%___% _______%%____%%%__%____% ______%__%__%%%%%%____%% ______%___%%_____%____%% _______%____%%%%%____%% ________%___________%% خط خطي هاي شبانه_____%% _________%%__ آپم ـــــ _%% ________%%_________%%% _______%%_____ـــــــــ_ %%% ______%%______________%% _____%%________________%% _____%%_________________%% _____%%%________________%% ______%%_______________%%% _______%%%____________%%% _________%%%%________%%% ___________%%%%%%%%% سلام گلم ممنون که خبرم کردی دوست دارم
مهتاب
11 مرداد 91 1:34
نکنه آقا گرگه ماهوارتون برده برای خودش شایدم دزده دوستش بوده از این زمانه هیچی بعید نیست. راستی الی جون خوش خبر باشی بی صبرانه منتظرم . وخیلی باورت دارم گلم
مامان مهربون فاطمه
11 مرداد 91 1:56
سلام گل بانو.باشه باهات قهرم .مگه دیگه منو دوست نداری که سر نمیزنی .میدونی من روزی دو بار به وبلاگت سر میزنم.باشه!!! ببخشید خواهری یه پیشنهادم دارم.تو که اینقدر گل و مقید هستی وقتی اسم غذا خوردن میاری بگو مشکل داری تا فکر همه نره طرف این قضیه که اهل روزه گرفتن نیستی.بالاخره اینترنت یه فاییه که کسی اونطور که باید شما رو نمیشناسه.عزیزم مومن خودشو نباید در معرض اتهام بزاره بوووووس.یه وقت ازمن ناراحت نشیا.دوست دارم
متین مامی ایلیا
11 مرداد 91 2:01
اخه دختر چرا در و باز کردی ؟؟؟؟ منم میگم نی نی داری مطمئنم راستی اون موضوع یادته شوهرم فهمیدا خودش دید من دیوونه هم هول شدم گفتم برچسبه
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
11 مرداد 91 8:12
عجبا!!! آدم نمی دونه در مورد بعضی قضایا چی بگه انشااله دزد ماشین رو هم میگیرن. الناز جونی اینقدر خودتو اذیت نکن. انشااله که به خواست خدا یه نی نی ناز مثل خودت گیرت میاد ولی اینکه هی استرس داشته باشی و نگران باشی که جواب مثبته یا نه، خودش مضره. من دلم روشنه که شما به همین زودی ها نی نی دار میشی. فقط صبر داشته باش، صبر و صبر
الهام مادر اينده
11 مرداد 91 10:13
واي چه روزايي.خدا رو شكر تمام شدن . انشالله كه حست درسته و مامان ميشي
ميترا
11 مرداد 91 11:35
النازخانم داري اشتباه ميكني منظورت ازقرمزچي بود


میگگن ... خودتی کره .... بچه ته ..
بیخیال....
نمیخوام بهت رمز بدم مزاحم نشو....
چه رویی هم داریییی
کوچه علی چپپپپپمم خوب بلدی ها شکر خدا نی نی وبلاگ آی پی همه کسایی که نظر میزارن رو نشون میده
تو هم خودت لو دادی
مامان رهام
11 مرداد 91 11:51
پس تو هم این روزا مثل من بی نت بودی ....از اون بدتر بی ماهواره چقد سخت گذشته منم می میرم ماهوارمون قطع شه
مامان الینا
11 مرداد 91 16:43
سلام عزیزم .بالاخره اومدم .شوهری رفت تا آبان شارژ کرد ،آخ جونننننننننننن .دلم واسه نوشته هات تنگ شده بود همشو خوندم دوست نازم خیلی بانمکی
عمه اریسا کوچولو
11 مرداد 91 18:27
مرسیییییییییی عزیزم به من سرزدی عزیزم
عمه اریسا کوچولو
11 مرداد 91 18:31
راستی لینکتون کردم با افتخار عزیزم
مامان علی اکبر
11 مرداد 91 20:14
سلام،ایشاالله که مامان شده باشی گلم. ولی کاش در رو باز نمیکردی خطر داره
فرزان
12 مرداد 91 2:06
سلام عزیزم چطوری؟ الان بهتری؟ سوختگیتو میگم چقد بلا ملا سرتون اومده بلا دور باشه ازتون پیشه منم بیا آپم
مامان رهام
12 مرداد 91 12:09
الناز جون اون ادرس شکلکا بود گذاشته بودی ادرسشو عوض کرده جدیدشو داری؟ انیس جون بود اگه اشتباه نکنم
الهه رادین
13 مرداد 91 10:38
خوب کاری کردین خون کردین صدقه لازمه
مامان اریانا
15 مرداد 91 6:30
سلام عزیزم بعد سحراومدم سراغ وبتوبلاگت برام خیلی جالب وقشنگ بود ایشائالله همیشه توزندگیت شادباشی خیلی دوست داشتم عکسارونگاه کنم نشدرمز خواست م