todayyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy
سلاممممممم سلام صد تا سلاممم
خوبیننننننننننننن خوشیننننننننن دماغتون چاقه ....
واییییییییییی خدا دهنم امروز سرویس شد امروز روزه بودم ....دقیقا اینجوری بودم....
حالا قضیه بودمشو بهتون میگمچرا میگم بودم ....
از اونجایی که هیچی خونه نداشتیم
بی سحری روزه گرفتیممم و رفتیم سرکار...
وای مرغ هم که اعتصاب کردن مرغ فروشا نمیدن قحطی شده ....
هی میگن مرغ میشه ١٥٠٠٠ کیلویی .......
دلمون خوش بود مرغ ارزونه ... به جای گوشت مرغ میخوریم اونم که ....
بابای جیگر طلای ناز نازی ام اومد ساعت ١٢ دنبالم بریم خرید
قرار بود امروز مهمون داشته باشم که مادر شوهر گرام دعوت رو رد کردن منم گفتن به ......
من انجام وظیفه کردم...
امروز همه رو باسکول خودشون رو وزن میکردن من روم نشد از ترسم آخه میترسیدم
حالا بماند رفتیم با بابا جیگر خریددددد وای وای
منو برد یه فروشگاه یه سبد گرفتم دستم وایییییی....
اینیقدر حال داد تو سبد همش چیزی میریختم وای یعنی عشق کردم
بابام میگفت نه گرون میشه میگفت ور دار بابا جان عب نداره
الهی فداتتتتتت بشممم من اینقدر ماهی خلاصه ١٠٠ هزار تومن خرید کردمم
بعد رفتیم برنج فروشی برام برنج خرید
ادویه ... زردچوبه و فلفل سیاه خرید
بعد رفتیم میوه فروشی میوه خریدیم
بعد رفتیم مواد اولیه قنادی ها.... آرد گلاب بادوم شکر...... برای ماه رمضونی خرید
هنوز خریدم مونده ها شد١٨٠ هزار تومن
الهی فداش شم .....
گفتم پولشو بهش میدم یعنی علیرضا میخواد بده
بعد حالا قراره یکمم خرید دیگه دارم انجام بده برم عصر ازش بگیرم الهی قربونش بشم من...
مامانم که نگو گفتم برام لباس خریده حالا توادامه مطلب عکساشو میزارم
خلاصصه مامان بابا به جیگریییی مامان بابای من کی داره تو دنیا آخه
عاشقشششونم
دیگه داشتم میمردم اومدم خونه......چشام دو دو میزد
دراز کشیدم یهووو کلی آب خالی با اسید معده بالا اوردم
روزم باطل شد.... آق جون آق جون......
خیلی حالم بد بوددد میخواستم بشنم دیگه از روزه بودن گریه کنم
خدارو شکر معده ام به دادم رسید..... الان خیلی حال میکینم نمیدونین چقدر
وایییییییییییییییییییییییییییییییییی شلیل باورتون میشه از صبح بوی شلیل تو دماغمه
قراره بابا عصر برام بخره من شلیل میخوام اینقدر هوس کردم دارم میمیرممم
دیگه الانم خسته کوفته موفته باید خریدام جا به جا کنم
آخر این هفته میرم آزمایش .....
نمیرم الان دلیل داره چون خودم میدونم کی .... شدم برای همین میگم
آخر این هفته برم اگه هستم هورمونم بتام بالا بره زیر ١٠ نباشه باز دوباره برم ....
اونم تو ماه رموضنی هی بری خون بدی....
٥ شنبه :
شب با بچه ها رفتیم پارک وحید سارا دعوایی بودن خلاصه ما هم دپرس شدیم دیگه
گناه داشتم حق داشتن جفتشون شام بندری خوردیم
جمعه :
منو علیرضا خوابیدم یادم نیست تا کی بود فکر کنم١ اینا بود بعد تا ٣ بیدار بودیم باز خوابیدیم تا ٦
بعد علیرضا رفت بیرون
٩:٣٠ اومد دنبالم رفتیم دوتایی پارک بهم بازی ٢١ ورق رو یاد داد خیلی باحال بود خیلی...
اگه میخواین عکسای لباسا رو ببینید و خریدام برین ادامه مطلب......
لباسایی که برای رادمان رادمهر خریدم دستی ٣٤٠٠٠ تومان .....
تاپشم قلاب بافی خیلی تو تن نازه
خوب با حجابه برای مهمون میاد..
اون قسمت سفید مشکی پولک های ریز ریزه
از اونجایی که من چاقم لباس مشکی منو لاغر تر نشون میده دست مامانم درد نکنه
این طلایی نمیدونم چرا این رنگی افتاد...
اینو آجی جونم برام خریده از دبی.... هنوزم کلی سوغاتی دارم حالا میزارم
اونم پای منه ...