این مدتی که نبودم ......
سلام دوست جونا
هی قضیه مون که همین جوری رو هوا مونده معلوم نیست نه مامانم ول کنه
نه علیرضا ول کنه
علیرضا میگه اوکی من دیگه کیلیپ توی پی ام سی نمیدم
مامانم میگه نه باید کلا بزاره کنار .....والا وای به حالش.....
علی هم میگه نمیزارم کنار
جمعه شب رفتم خونه مامانم و علیرضا اومد دنبالم
الهه زنگ زد منو علیرضا را پیتزا دعوت کرد رفتیم اونجا
من حالم بد شده بود از صبح همش دستشویی میرفتم حالم بد بود
نمیدونم چی شد رفتم پیتزا فروشی هی حالم بد تر میشد
بعد علیرضا و حسین آقا هی حرفاشون بیشتر گل میکرد
راستی جالب اینجا بود ما پول شام رو حساب کردیم
علیرضا رفت جعبه پیتزا بیگره پولشم حساب کرده بود
حسین آقا الهه کلیییی شوکه شدن چون ما مهمون اونا بودیم
بعدشم که رفتیم دور زدن منم هیی حالم بدتر میشد
ولی اونا گرم صحبت بودن وحسین آقا از مشکلات کاری علیرضا خبر دار شد
وفهمید علیرضا احتیاج به سرمایه داره حالا قراره تو کار علیرضا سرمایه گذاری کنه
وای فکر کنین شوهر خواهر عزیزم میخواد کلی به ما کمک کنه
ازش هزار هزار باررررررررررررررررررررررررر ممنون خدایا شکر
از الهه و حسین آقا هزار هزار بار ممنونم تو این دوره زمونه کسی این کارونمیکنه
اینجوری سر علیرضا هم گرم میشه بیخیال موسیقی شو اینا میشه
دیگه اینقدرمامانم گیر نمیده علی ام جون میگیره ازدست مامان اون که آبم نمیچکه
بعد رفتیم خونه من هی میرفتم دستشویی خیلی هم دردناککک بود یهو دیدم خونم میادد
تا صصبح مردمممممم
شنبه رفتم بانک اتفاق خاصی نیفتادمنم فرم استخدامی نگا میکردم
فقط چون مریض بودم مامانم زنگ زد برام ناهار پخته بودقرمه سبزی
مامان علی خان هم ناهار برامون داده بود
یعنی زنگ زد گفت بیان ناهار درست کردم یهو در ظرف رو باز کردم دیدم برنج هاش
مونده است که به علی گفتم باز مهمون داشته غذاهاش اضافه مونده داده ما
حالم از این کارای این زنیکه بهم میخورههر وقت غذاهای مهمونی هاش
میممونه اونم همون روز جا نمیکنه یه دوروز بعد که دیگه داره
خراب میشه میفرسته واسه ما خجالت نمیکشه اه اه اه روانی
دلم میخواست پرت کنم تو صورتشون
نه به مامان من که برامون غذا درسته کرده بود نه به مامان اون
خلاصه علیرضا گفت خودم میخور غذاهای مامانمو منم گفتم بخور
بعدش دلش ور نداشت اومد از غذای مامان من خورد
رفتم دکتر دکتر گفت احتملاا سنگ ساز کلیه هات.. حالا اگه با این قرصا خوب نشم
باید برم سنو رنگی و و آزمایش
خلاصه من الان یکم مریض شدم زیر دلم و کلیه هام خیلی درد میکنن برای همین کمتر میام
شب هم رفتیم با دوستای علیرضا بیرون دوباره تیم خانوم ا باخت داد
و ضایع شدیم خیلی خوش گذشت تا ٤ صبح بیرون بودیم و خندیدم
دوباره بندری خوردیم آخه بندری هاش خیلی خوشمزه است خیلیییییییی
بعدشم که اومدیم خونه تا ساعت ٢ منو علی خواب بودیم ناهارم که کلی ناهار مونده داشتیم
دیروزم که رفتم با مامان بابام پیاده روی بعدشم رفتیم خونه مامان بزرگم خیلی خوش گذشت
اینقدر هوا عالی بود که نگو
علی ام رفت کولر رو درست کنه نشد وای خیلی هوا گرمه خیلی
بعدشم با حامد صبوری خانومش محبوبه جون رفتیم بیرون ولی شام نه
بعدشم اومدیم خونه خوابیدیم الانم بیدار شدم ناهار درست کردمو کارامو کردم
هنوز جارو هم نکردم
اومدم نشتم پای نت چی میشه خدا به من یه دوقلو یا سه قلو بده
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی