محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

نی نی مامانش

این مدتی که نبودم ......

1391/3/15 13:55
نویسنده : نایسل
1,410 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوست جونا        

هی  قضیه مون که همین جوری  رو هوا مونده معلوم نیست نه مامانم ول کنهniniweblog.com

 

 

 نه علیرضا ول کنهniniweblog.com

 

علیرضا میگه اوکی من دیگه کیلیپ توی پی ام سی نمیدم

 

مامانم میگه نه باید کلا بزاره کنار .....niniweblog.comوالا وای به حالش.....

علی هم میگه نمیزارم کنار

جمعه شب رفتم خونه مامانم و علیرضا اومد دنبالمniniweblog.com

 

 الهه زنگ زد منو علیرضا را پیتزا دعوت کرد رفتیم اونجاniniweblog.com

 

من حالم بد شده بود از صبح همش دستشویی میرفتم حالم بد بود

نمیدونم چی شد رفتم پیتزا فروشی هی حالم بد تر میشد 

بعد علیرضا و حسین آقا هی حرفاشون بیشتر گل میکرد

راستی جالب اینجا بود ما پول شام رو حساب کردیم     niniweblog.com

 

علیرضا رفت جعبه پیتزا بیگره پولشم حساب کرده بودniniweblog.com

 

حسین آقا الهه کلیییی شوکه شدن چون ما مهمون اونا بودیم تعجب

بعدشم که  رفتیم دور زدنniniweblog.com منم هیی حالم بدتر میشد

ولی اونا گرم صحبت بودن وحسین آقا از مشکلات کاری علیرضا خبر دار شد

وفهمید علیرضا احتیاج به سرمایه داره حالا قراره تو کار علیرضا سرمایه گذاری کنه

وای فکر کنین شوهر خواهر عزیزم میخواد کلی به ما کمک کنهniniweblog.com

 

ازش هزار هزار باررررررررررررررررررررررررر ممنون خدایا شکرniniweblog.com

 

 از الهه و حسین آقا هزار هزار بار ممنونم تو این دوره زمونه کسی این کارونمیکنه niniweblog.com

 

 

 

اینجوری سر علیرضا هم گرم میشه بیخیال موسیقی شو اینا میشهniniweblog.com

 

 

دیگه اینقدرمامانم گیر نمیده علی ام جون میگیره ازدست مامان اون که آبم نمیچکهniniweblog.com

 

 

بعد رفتیم خونه من هی میرفتم دستشویی خیلی هم دردناککک بود یهو دیدم خونم میاددگریه

تا صصبح مردمممممم نگران

شنبه رفتم بانک اتفاق خاصی نیفتادniniweblog.comمنم فرم استخدامی نگا میکردم

 فقط چون مریض بودم مامانم زنگ زد برام ناهار پخته بودقرمه سبزی

مامان علی خان هم ناهار برامون داده بود

یعنی زنگ زد گفت بیان ناهار درست کردم یهو در ظرف رو باز کردم دیدم برنج هاش

مونده است که به علی گفتم باز مهمون داشته غذاهاش اضافه مونده داده ما

حالم از این کارای این زنیکه بهم میخورههر وقت غذاهای مهمونی هاش

 میممونه اونم همون روز جا نمیکنه یه دوروز بعد که دیگه داره

خراب میشه میفرسته واسه ما خجالت نمیکشه اه اه اه روانی

دلم میخواست پرت کنم تو صورتشون

نه به مامان من که برامون  غذا درسته کرده بود نه به مامان اون

 خلاصه علیرضا گفت خودم میخور غذاهای مامانمو منم گفتم بخور

بعدش دلش ور نداشت اومد از غذای مامان من خورد

 رفتم دکتر  دکتر گفت احتملاا سنگ ساز کلیه هات.. حالا اگه با این قرصا خوب نشم

باید برم سنو رنگی و و آزمایش

خلاصه من الان یکم مریض شدم زیر دلم و کلیه هام خیلی درد میکنن برای همین کمتر میام

 

شب  هم  رفتیم با دوستای علیرضا بیرون دوباره تیم خانوم ا باخت دادniniweblog.com

 

و ضایع شدیم خیلی خوش گذشت تا ٤ صبح بیرون بودیم و خندیدمniniweblog.com

 

دوباره بندری خوردیم آخه بندری هاش خیلی خوشمزه است خیلییییییییniniweblog.com

 

بعدشم که اومدیم خونه تا ساعت ٢ منو علی خواب بودیم ناهارم که کلی ناهار مونده داشتیمniniweblog.com

دیروزم که رفتم با مامان بابام پیاده روی بعدشم رفتیم خونه مامان بزرگم خیلی خوش گذشت

اینقدر هوا عالی بود که نگو

علی ام رفت کولر رو درست کنه niniweblog.comنشد وای خیلی هوا گرمه خیلی

 

 

بعدشم با حامد صبوری خانومش محبوبه جون رفتیم بیرون ولی شام نه niniweblog.com

 

بعدشم اومدیم خونه خوابیدیم الانم بیدار شدم ناهار درست کردمو کارامو کردم niniweblog.com

هنوز جارو هم نکردمniniweblog.com

 اومدم نشتم پای نت  چی میشه خدا به من یه دوقلو یا سه قلو بده

niniweblog.com

وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (80)

مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 14:04
سه قلو آدم تو یکیشم میمونه بابا بیخیال
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 14:06
خاله ممنون به آرشیدا رای دادی حالا نظرت در مورد این نوشتمون چیه به نطرت کجاش اشکال داره؟؟؟؟
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 14:07
الان بهتری؟؟
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 14:15
فامیلشون ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! خاله نایشل این چه فامیلم نیش میخوایم ینو بفرشتیم برا مسابقه خوب نیشت؟؟
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 14:17
عسسسسسیییسسسسسم خدا کنه دردهات زودی تموم بشه مایعات و آب زیاد بخور غصه هم زیاد نخور
مامان مانی
15 خرداد 91 14:26
الناز جون خوشحالم که خوشحالی عزیزم
تارا
15 خرداد 91 14:37
سه قلوووووووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وییییییییییییییییییییییییییییییییی فکرش هم تنم رو میلرزونه
مامان مانی
15 خرداد 91 14:43
@;-


مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییی
مهدی کوچولو
15 خرداد 91 15:11
اول روز باباتون مبارک.دوم هیچ وقت نبینم مریضیتون رو خاله.سوم غصه نخور همه چی زود زود حل میشه چهارم خدا هر چندتا قل خواستی بهت ببخشه
الهام مامان رامیلا
15 خرداد 91 16:04
سلام الی جونم وای مامان منم کلیه هاش سنگ سازه خیلی بده خیلی مایعات زیاد بخور و امسال هم ماه رمضون روزه نگیر که بدتر میشی انشالله که هرچی میخوای بهت بده خدا
نسترن(یک عاشقانه آرام)
15 خرداد 91 16:05
سلام دوست جون.بالاحره اومدی؟بابا دلمون واست تنگید کلی...خداروشکر که امتحاتتو خوب دادی.ایشالا کار علیرضا خان هم درست میشه.ولی مامانتم باید لجبازیو بذاره کنار.خب علیرضام حق داره واسه آینده خودش برنامه داشته باشه دیگه بچه که نیستین مستقلین ماشالله...
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 16:23
قابم قشنگه؟؟؟؟؟؟؟؟//
نسترن(یک عاشقانه آرام)
15 خرداد 91 16:24
تو دخالت نکن بذار خودشون یه جور باهم کنار میان... ای بابا الناز جون چه دل خجسته ای داری تو..من تا 2سال دیگه هم نمیتونم عروسی کنم برم خونه خودم چه برسه به نینی!!
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 16:33
یعنی چییییییی؟؟؟؟ نچچچچچچچه
مامان امیر مهدی
15 خرداد 91 16:35
ممنون گلم که اومدی پیشمون ایشالا خدا یه 3 قلو بهت بده ...اگر هم کم بود خدا جون 4تاش کن واسش
نسترن(یک عاشقانه آرام)
15 خرداد 91 16:36
آله.عقدیم....بووووووووس مراقب خودت باش تا زودتر حالت خوب شه.
مامان امیر مهدی
15 خرداد 91 16:44
ممنون گلمبووووووووس
نسترن(یک عاشقانه آرام)
15 خرداد 91 16:48
مرسی النازم:-*
مامان پریسا
15 خرداد 91 16:52
سلام. الناز جون کجایی. دلم برات تنگ شده بود. عید شما هم مبارک. خب حالا برم بخونم ببینم چه خبر شده دوباره میام. چقد هم طولانی نوشتی
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 16:54
کجا رفتی خب ؟؟؟؟؟؟ الی میکشمت خودت میدونی چرا
مامان پریسا
15 خرداد 91 16:58
چه خوب .پس یه شام دادید کلی خوشحال شدید. خب این هم یه مدلشه. دیگه اخلاقش اینجوریه تو خودتو ناراحت نکن. هر وقت غذا براتون میفرسته تو بذارش بیرون . تموم شد!!!!!! مواظب باش زود دنبال مشکل کلیه برو خدای نکرده بد تر نشه
مامان پریسا
15 خرداد 91 17:01
الناز جون. شاید مامان فکر نمیکرده که این همه جدی بشه اون جریان
مامان پریسا
15 خرداد 91 17:02
راستی یه دارو هست که برای انداختن سنگ معجزه میکنه. بذار برم اسمشو برات بیارم. بابای پریسا هم کلیش سنگ سازه. پارسال خورد چند تا رو دفع کرد
مامان پریسا
15 خرداد 91 17:06
مال خودمونو انداخته بودم . زنگ زدم از زن داداشم که استفاده میکرد پرسیدم. اسمش سنکل . یه قطره گیاهیه که دکترا برای سنگ کلیه تجویز میکنن. ایشالله که سنگ نباشه اما اگر بود حتما استفاده کن.
مامان پریسا
15 خرداد 91 17:07
راستی برای اون جریان هم . قبلا" که گفتم خودتو درگیر نکنی بهتره. به مرور زمان برای مامان هم عادی میشه و از حساسیتش کم میشه . نگران نباش.
مامان پریسا
15 خرداد 91 17:17
شیرینی اشتی کنونه. مامان دلش نمیاد دخترش ناراحت بشه. اون هم مامان شما
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 17:19
خیلی مشکوکی چکار داری میکنی ؟؟؟ دلم آب شد خب زودتر رو کن ببینم چه دسته گلی قراره به اب بدی
♥ مامان آینده ♥
15 خرداد 91 17:20
سلام عزیزم..... خوبی؟! الان حالت بهتر شده؟!
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 17:31
خره خودم درستیدمش بعد یکی دیگه درست میکنم این جوجو اومده دست کوچولوشو آورده روی لپ تاب نمیزاره فعلا بای
مامان شاهزاده ها
15 خرداد 91 17:36
بارداریه دومم بود بعد اینا اومدن. مگه چند کیلو اضافه وزن داری؟؟؟ هر چی از خدا میخوای و به صلاحت هست همونو بهت بده.
مامان شاهزاده ها
15 خرداد 91 17:43
این اضافه وزنو نگو که دیونم کرده. موفق باشی و به ارزوهات برسی.
بهـــــــــــــار
15 خرداد 91 19:40
سلام عسیسممممممممممممممممممم دلم روشنه که مشکلتون حل میشه نگران نباش جیجلم
حدیث
15 خرداد 91 20:13
همیشه وبلاگتو میخونم...شخصیت دوست داشتنی ای داری..پیش منم بیا
مامان الینا
15 خرداد 91 20:43
سلام خانومی انشاا... بهتر بشی انشاا... اون موضوع هم به خیر میگذره خودتو زیاد نگران نکن و مراقب خودت بیشتر باش
الهام مادر اينده
15 خرداد 91 23:22
عزيزم مواظب خودت باش تا زود خوب شي. بخاطر خبر خوشت خوشحال شدم. خدا كنه هر چي زودتر يه ميوه بهشتي نصيبتون بشه 3تا خيلي زياده سعي كن مايعات زياد بخوري خواهر منم همين مشكل رو داره حدودا يك ماهه كه كليه هاش خونريزي دارن
مامان رومینا
15 خرداد 91 23:24
خدا بد نده گلم.ایشالا با قرصا خوب شی عزیزم
مامان الینا
16 خرداد 91 2:59
سلام سلاااااااااااااااااام کجا بودی نبودی هاااااااااااااااان دلمون تنگیده بود ببخشید که دور به دور میام آخه چهار شنبه تولد الی خانومه انشاالله که کار شوهری حسابی میگیره براش انشاالله که خودت مشکلی نداشته باشی گلم وزودی خوب بشی دوستت دارم دوست گلم
مامان الینا
16 خرداد 91 3:01
وااااااااااااااااااااااااااای خدا بهت صبر بده با داشتن همچین مادر شوهر بدجنسی اه اه اه
مامانی درسا
16 خرداد 91 3:20
ای وای الان خوبی عزیزم مرتب باید مایعات بخوری ....... انشاالله که با همین قرصا خوب میشی ........
مامان کورش
16 خرداد 91 3:51
سلام الناز جون امیدوارم زود زود خوب بشی وهمه ناراحتی هات تموم بشه
مامان کورش
16 خرداد 91 3:52
الناز مایعات خیلی بخور بخصوص اب طالبی
مامان کورش
16 خرداد 91 3:54
یک سوال دارم 3قلللللللللللللووووووووووووووو میخوای چیکار کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان آرشیدا قند عسل
16 خرداد 91 7:37
عزیزم منم روز ولادت حضرت علی (ع) رو هم به شما و هم همسرتون تبریک میگم امیدوارم سالیان سال به خوشی و سعادت در کنار هم زندگی کنید و هرل تعداد قلی که خواستید خدا بهتون بدهههههههه عزیزم حتما پیگیر باش امیدوارم که با دارو زود زود خوب بشی و به مراحل دیگه نرسه بیشتر مواظب خودت باش و از حالت باخبرم کن گلم.
مهسا
16 خرداد 91 9:36
سلام عزیزم ان شا الله زودتر خوب بشی
مامان نيما
16 خرداد 91 9:38
سلام گلم .از دست اين مادر شوهرا كه نگو و نپرس ولي اكثرا همين شكليند با زخداتو شكر كن كه همون مونده ها رو هم بهتون داده واسه ما كه اصلا از اين كارا نميكنه
مهسا
16 خرداد 91 9:38
من با اجازتون شمارو لینک کردم
مامان نيما
16 خرداد 91 9:39
منم مثل تو عاشق دو قلو هستم ان شا اله كه به همين زودي ها مامان بشي عزيزممممممممم
مامان پریسا
16 خرداد 91 10:39
زود بیا بگو چی شد
♥ مامان آینده ♥
16 خرداد 91 10:39
سلام عزیزم...!! خوبی؟! عزیزم غصه نخور تو همه ی تلاشتو کردی که رابطه ها رو درست کنی... زیاد هم به شوهرت گیر نده و دعوا نکن آخه نتیجه ی برعکس داره! نگران نباش ..به خدا توکل کن و دعا کن که خودش همه جی رو درست کنه و اون راهی رو که به نفع هردوتون و زندگیتونه جلوی پاتون بذاره
مامان رهام
16 خرداد 91 11:22
الناز جون حتما پيگيري كن جدي ميگم نگران حالت شدم عزيزدلم.....................امان از دست ايم مادر شوشوها..........خوش به حالتون اينقد با دوستاتون ميريد بيرون..................خوش باشيد عزيزم
مامان رهام
16 خرداد 91 11:23
سه قلو............نننننننننننننننننننننننننننننننننننه...............دوست من داره دوتا بعضي وقتا هم سه تا پرستار جوابگو نبود..................خدا رحم كن وضع ماليشون توپ بود...................خيلي سخته بي خيال بابا
مامان رهام
16 خرداد 91 11:26
عزيزم دعا مي كنم چيزي نگه و اتفاق خاصي نيفته............به نظرم نذار اين قضيه كش پيدا كنه..............با مامانت حرف بزن قضيه رو يه جوري جمعش كن .....................دوست دارم قد تموم دنيا
مامان رهام
16 خرداد 91 11:27
الناز جون گفتي ساكن نيشابوريد يادم رفت ؟
میرزا کوچک خان
16 خرداد 91 11:45
چقده تو بلا سرت میاد... الان خوبی؟
مامان محمدرضا
16 خرداد 91 12:03
ای خدا . چرا گیر میدن اینقدر؟ تو هوای شوهرت رو داشته باش
مامان محمدرضا
16 خرداد 91 12:05
شما هم روز مرد رو از طرف من و محمدرضا به آقا علی رضا تبریک بگو
مامانی چشم به راه
16 خرداد 91 12:07
سلام نایسل جون بعدسقط دومت دکترنرفتی؟؟ من رفتم جنین ودادم آزمایش...30 سی سی هم خون دادم واسه 12 تا آزمایش...حالاچیکارکنیم؟؟؟
ماِئده
16 خرداد 91 12:36
خب خداروشکر که اوضاع بهتر شده امیدوارم کلیه هاتم مشکل چندانی نداشته باشه
مامان و نی نی ها
16 خرداد 91 13:39
عزیزم لینکت کردم.
♥●•٠·˙ღ✿عارفه♥●•٠·˙ღ✿
16 خرداد 91 14:07
عزیزم بهتر شدی؟
مامان دينا
16 خرداد 91 14:15
fبابا بيخيال آدم تو همين يكيشم ميمونه واي به سه تا البته منكر نيستم كه خدا خودش يه جوري به آدم كمك ميكنه
مامان احسان
16 خرداد 91 15:02
سلام آخه دختر خوب چقدر غذاهای فست فودی میخورید به خدا یکی از دلایل بزرگ اضافه وزنه ها
مامان سحرناز
16 خرداد 91 15:52
سلام به به همیشه به گردش، بهتر شدی الناز جونم ، راستی چرا سه قلو؟؟
زهرا از نی نی وبلاگ213
16 خرداد 91 15:52
از کسالتت ناراحت شدم ایشالا زود زود زود خوب شی عزیزم
زهرا از نی نی وبلاگ213
16 خرداد 91 15:54
کاش سه قلو بزایی ما کیف کنیمو تو هی غر بزنی که واااااااااااااااای این چه آرزویی بود که کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زهرا از نی نی وبلاگ213
16 خرداد 91 15:54
اگه فست فود کمتر بخوری بهتر میشی
زهرا از نی نی وبلاگ213
16 خرداد 91 15:56
واقعا دست خواهر نازنینت درد نکنه@}; هیچ دوست و سنگ صبوری بهتر از خواهر نیست
مامان شاهزاده ها
16 خرداد 91 16:43
سلام الناز جون خوبی؟؟نیستی؟؟؟ببین متوجه شدی چی گفتم.اونو سانسور کن. باشه
مامان شاهزاده ها
16 خرداد 91 17:11
ممنون گلم.دوستت دارم. راستی من که خواهر ندارم پس با کی برم شام بخورم؟؟؟
مامان شاهزاده ها
16 خرداد 91 17:16
مر30 ابجی جون.
جوجو
16 خرداد 91 17:18
سلام دوست گلم.ايشاله خدا به زودي بهت 1ني ني خوشگل ميده.هميشه شاد باشي.به ما هم سر بزن
مامان شاهزاده ها
16 خرداد 91 17:22
ببین نمینویسی دیشب چی شد؟؟
نرگسی
16 خرداد 91 17:35
من اومدممممممممممممم .. بوسسسسسسسسسسسسسسسس
مامانی چشم به راه
16 خرداد 91 18:57
سلام نایسل جوونم..توروخدا وزن کم کن...اصلا نه واسه نی نی ...واسه سلامتیت..اصلابروورزش..زود وزن کم میکنه..امیدوارم سلامتیتوزود بدست بیاری..
مامان پریسا
16 خرداد 91 19:20
سلام الناز جون . خوشحال شدم. جریانو تعریف نکردی؟ دوست داشتم بخونمش. دیدم خبری نیست
مامانی وروجک
17 خرداد 91 11:29
امیدوارم زودتر خوب شی گلم!
avelin omid
17 خرداد 91 15:05
سلام عزیزم امیدوارم خدای مهربون هرچه زودتر بهت یه نی نی ناز عطا کن مرسی از اینکه پیش من و فسقلیم آمدی


کاش ادرستو میزاشتی گلم
یادم نمیاد آدرس وبت رو
مامان وندا
17 خرداد 91 19:35
الهی زود خوب شی عزیزم
مامان وندا
17 خرداد 91 19:36
ممنون که نگران وندا شدی الان کاملا خوب شده
مامان یاس
18 خرداد 91 0:05
ان شاءالله که زود خوب بشی الهی منم سه قلو خیلی دوست دارم ولی دردسرش زیاده اونوقت نمیتونی بیایی نت ها!!!