آبرو برام نمونده
سلام دوست جونی هااا
شنبه هفته قبل رفتم بانکککک
با علی دم در بانک واستاده بودم منتظر بودم 7 شه برم تو داشتم میخندیدم که یهو یه ماشین
هی بوققققق بوققققق بوققققققققق راه انداخته بود اعصاب واسمون نذاشت سر صبحی
از ماشین پیاده شدم یه چشم غره رفتم به راننده
یهو دیدم اههههههه داره میاد تو بانک
وای تو بانک همکارم شده به جای آقای صفایی اومده بود
خلاصه هی نگاش کردم اونم منو من اونو اون منو هی فکر میکردم هی اون فکر میکرد
دیدم ای واییییییییییییییییییییییییییییییی
خواستگارم بوده
وایییییییییییی خدا
بگم میمیمریییین از خننده خودم دارم روده بر میشم
حالا من سه روز واسه این آقا توی قیافه هستم چون ردش کردم کلی براش کلاس میزارم بعد این
همه کلاس گذاشتن و اینا
اونم دیگه رفته تو قیافه دیگه نگا نمیکنه کلا تو کار ضایع کردن همیم
سوتی اول : اون روز پشتمو کرده بودم بهش داشتم کارت بانک یکی رو پیدا میکردمم
خوردم به جعبه کارت بانکا همه ریخت رو زمین مجبور شدم 1 ساعت جمع کنم از رو زمین یه
ساعت به
ترتیب شماره بچینم بعد یه نگاهی کرددد پر معنی کثافتتتتت
سوتی دوم و از همه مهمترررررررررررررررر من صندلیم از این چرخ داراست تو بانک
بعد همیشه عادت دارم لبه صندلی میشینم با کامپیوتر کار میکنم
یا پرونده مینویسم خلاصه
من خنگگگگ دلم میخوادخودمو بزنم وقتی یادش میافتم
اون روز صندلی من رفت کنار میز این اقا منم اعصاب نداشتم دوتامون معذب بودیم
هیچ کودمون دوست نداریم پیش هم باشیم
من رفتم تو خودم دیگه اسناد رو ثبت میکردم مهر میزدم
من خل من احمق
خودکارم افتاد پایین جونم براتون بگه خم شدم ور دارم هی خم شدم دستم نمیرسید یهو تعادل صندلی
بهم خورد
تو هوا یه چرخ زد چپه شد منم کف بانک افتادم
همه چیممم هم ریخت پاییین
همه مشتری ها تو بانننننک روی صندلی نشته بودن شمارشونو بخونن
یه
یهو همشون جفت پااومدن پشت باجه ببینن چی شده فوضولااااااااااااااااااااااااااااااااااا دارن زیر میز
ازبالای باجه نگا میکنن
وای مردم از خجالتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دلم میخواست بمیرم
وایییییییییییییییییییییی آبروم رفتتت تا ساعت 2:30 سرمو بلند نکردممممم از جلو سیستممم
اه اه اه اه
همکارمممم منو یه نگاهی کرددد گفت طوری تون نشد با پوز خند گفتم نه نشدددد
وای عاشق این شکلکه شدم یکم بیتربیه ببخشید