محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

نی نی مامانش

11 خرداد

1391/3/12 17:33
نویسنده : نایسل
5,585 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز رفتم ساعت 6 امتحان بابام اومد دنبالم طفلکی منوبر رسوندauto3.gif

امتحانش 100 تا سوال بود 150 دقیقه وقت

ریاضی و آمار

رایانه عمومی

زبان

دانش علوم بانکی

هوش

هوش هاشو عالی زدم 19 تاشو درست زدم

زبانشم بد نببودد

راینه شو هم خوب زدم

ریاضی دانش علوم بانکی شو هم بد نزدم خوب زدم

 

نمیدونم بستگی به بقیه شرکت کننده ها داره 3 تا خانوم میخواد 300 400 تا شرکت کننده

داشت به هر حال امیدم به خداست واسه دعاهاتون ممنون بازم دعام کنید

 

راستی دیشب با دوستامون رفتیم بیرون کلی گل یا پوچ بازی کردیم مردا اینقدر جر زنی کردن که

نگو آخر سر با جر زنی اونا ما باختیم ولی خب من همه دستارو پوچ میکردیم بین دوتا دست

میموندیم خیلی خندیدم  شام جوجه خوردیم من با استخون علی بی استخون بقیه هم همین

طوری ... خلاصه خیلی مزه داد تا ٣:٣٠ صبح تو پارک بودیم و خندیدم ....

 

برید ادامه مطلب حتما یه چیز خیلی مهم میخوام بگم

                                            

 

بابام طفلک واستاده بود ازمونم تموم شه بعد رفتیم خونه مامان بابام

همونجا موبایلمو روشن کردم علی زنگ زد گفت کجایی گفتم خونه مامانم گفت مامانت هر چی

 دلش خواست به من گفت

منم هاج و اج موندم قطع کردم گفتم به مامانم به علیرضا چی گفتیSmiley

گفت همکارم کیلیپ  علیرضا رو زده روی سی دی اوده گفته دامادتم خواننده شدهSmiley

اینا مامانم گفته نه نشونش داده آبروش جلو همه رفته و قاطی کرده بود حسابی

به من میگفت این روز اول اومد خواستگاری تو ریش داشتت و ...

به علیرضا گفته بود باید ساعت 8 شب یا مامان باباتو بیاری اینجا یا ما میریم اونجا

خلاصهSmiley

علی هم زنگ زده بود دایی مو دایی ام وساطت کرده بودSmiley

منم همین جوری گیج موندم اصلا نفهمیم چی شدSmiley

من به مامانم گفته بودم علی کیلیپ داده نمیدونم فکر میکنم یه چیز دیگه شده به من نمیگن

آخه صبحشم فهمیدم علی با دایی ام قرار داشته  رفته بیرون حرف زدن

نمیدونم به خدا چی بگم طرف کیو بپگیرمSmiley

چی کار کنم خانواده من حق دارن چون علیرضا روز اول یک آدم فوق آلعاده مذهبی بودSmiley

منو چادری کرد و با حجاب و فلان...

حالا خودش اینجوری

 

اینقدر میترسم قضیه های دیگه هم به گوش مامانم برسه که نگو

یکی سیگار قلیون کشیدن علی

اینکه واقعا ابروهاشو ور داشته بود

اینجا تو شهرستان این کارا خوب زشته

و اینکه علیرضا اینجوری نبود اینجوری شده مامانم میگه من به خاطر ایمانش دخترمو بش دادم

چرا بهمون دروغ گفتن باید مامانش بیاد جواب پس بده بگه چرا

درورغ گفته گفته پسرم سالمه دوستش حاج اقای میلانی و ...

نمیدونم ما از شما کمتر بهم نمیگیم مه حرفاشون دوروغ

مامانم زدن به سیم اخر

هنوز بابام خبر نداره

اگه اونم بفهمه یه غشقرق دیگه

من به خدا به علیرضا خیلی گفتم نمیخوامممم

کیلیپ بدی  و اینا  گفت زن برای مررد تکلیف مشخص نمیکنه

حالا شما بگین چی کار کنم

خیلی دلشوره دارم و میترسم

دیگه نمیدونم چی کار کنم من تو این 1 سال و هفت ماه هیچی مو به خانواده ام نگفتم

همیشه لاپوشونی کردم

حالا داره همه چی خراب نمیشه

نمیخوام روشون به هم باز شه و ...

من هردوتاشونو دوست دارم

نمیخوام زندگی ام خراب شه

ولی فکر کنم داره میشه

خدایا کمکم کن

اصلا حالم خوب نیست بعد میام جواب نظراتونو میدم بوس

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (67)

مامان امیرناز
12 خرداد 91 17:47
سلام عزیزم نارحت شدم خوندم بد وضعیتیه اما تو فقط سعی کنم هر دو تار رو اروم کنی توکلت بخدا ایشالا درست میشه شوهرتم کار خلافی نکرده اما خانواده ات هم خوب از اول اینجوری ندیدنش توکلت بخدا ایشالا درس می شه
مامان دينا
12 خرداد 91 17:48
سلام عزيزم اول اينكه ممنون بابت نگرانيت شكر خدا كه مشكل خاصي برام پيش نيومده ومشكل وبم هم از يه جا ديگه بود كه تلگراف به مديريت زدم وحل شد دوم اينكه واقعا از خوندن مشكلت حالم گرفته شد نميدونم چي بگم اما تا جايي كه ميتوني سعي كن دعوايي بين شوشو وخانواده ات صورت نگيره كه تا چند سال بايد مدام غر غر هاي شوشو وتحمل كني ايشالله كه اين ماجرا ختم به خير بشه
Mumy
12 خرداد 91 17:49
اخه کامل نشده خودمم عجله دارمممممممم تا کامل شد میذارم
نسترن
12 خرداد 91 17:56
ای وای من حالا که دیگه اینطوری شده خوب تو بیچاره این وسط چیکار کنی
نسترن
12 خرداد 91 17:56
خوب تقصیر تو هم بوده پدر ومادر به این خوبی داری این چیزا به این مهمی که توزندگیت اتفاق افتاده رو بهشون نگفتی
نسترن
12 خرداد 91 17:58
الناز منم نگران شدم سعی کن طرف هیچ کدوم رو نگیری فهمیدی بگذار خودشون این قضیه رو حل وفصل کنند
مامان و امیرناز
12 خرداد 91 18:00
حالا اشپری تخم مرغ 5 عدد ارد 10 ق غ شکر 10 ق غ بکین پودر 1 ق م هل به مقدار لازم روغن مایع نصف استکان وانیل نوک ق چ گردو و موز دلخواه زرده و شکر و هل را با همزن انقدر می زنیم تا رنگش سفید شه بعد سفیده را جدا اینقدر می زنیم تا از ظرف جدا نشه بعد ماده زرده را به سفیده اضافه می کنیم گردو و موز را هم اضافه می کنیم با همزن می زنیم می شود چیزای دیگه مثل کشمش یا توت فرنگی هم ریخت بعد 10 قاشق ارد را به همراه وانیل و بکین پودر اضافه کرده با فاشق دورانی بهم می زنیم تا پفش نخوابه این کیک در اصل در قابلمه نجسب روی شعله پخش کن گاز با شعله کم 20 دقیقه ای درس می شه اما من می ذارمش داخل فر یا تستر به همین مدت به نظر خودم عالیه شرمنده دیر شد عزیزم دیر اومدم خونه راستی خامه رو این دفه از قنادی خریدم کیک و از وسط نصف کردم اضاقه کردم جز دستور نشد اما خوردن گفتن عالی شد فکر کنم به خاطر موز و گردو بود
نسترن
12 خرداد 91 18:02
من نمیدونم چرا همینکه کم میاریم به جای کمک خواستن از خدا ارزوی مرگ میکنیم اولا یک ذره سعی کن خونسردیت حفظ کنی بعد هم خوب فکر کن ببین کی میتونه تو این مسیله کمکت کنه
نسترن
12 خرداد 91 18:03
الان مامانت نظرش چیه میگه علیرضا باید چیکار کنه؟
نسترن
12 خرداد 91 18:04
باشه مواظب خودت باش و نگران نباش صد تا صلوات بفرست که مشکلت ختم به خیر بشه
مامان و امیرناز
12 خرداد 91 18:18
منم با نسترن موافق خودتو بسپار به خدا ایشالا حل میشه غصه نخور گلم شوهری دید دارم واست دستور کیک می نویسم میگه عجب کارهایی می کنین تو نت گفتم کجاشو دیدی اخه دوست جونمه جات خالی می خوام امیرو ببرم دریا کمی شنا کنه فعلا
مامان یاس
12 خرداد 91 19:35
واییی یه عالمه نظر نوشتم پاک شد
مامان کیان کوچولو
12 خرداد 91 19:41
عزیزم من تازه به وبت اومدم .. اول اینکه خیلی ناراحت شدم وقتی فهمیدم که نی نی ت دیکه نیستوو هم من هم همسرم .. اما... نمیدونم چی بگم..... برای این مسایل هم به نظر من فقط خودتی که میتونی مدیریت کنی... موفق باشی عزیزم .... امید وارم که دوستای خوبی واسه هم باشیم...
مامان یاس
12 خرداد 91 19:46
سلام عزیزم ان شاءالله که در آزمون استخدامی ات موفق باشی گلم وقتی مطالبت را خوندم غمگین شدم خیلی غمگین نظر قبلی که نوشتم پاک شد ولی دوباره مینویسم وسریع میرم سر اصل مطلب باید باهمسرت صحبت کنی چه طور شد که از مذهب کناره گرفت علتش چی بوده دقیقا چه اتفاقی افتاده بود که موجب دلسردی اش شده؟ اگه علت را فهمیدی میشه حلش کرد.باید سعی کنی اونو به زندگی اش برگردونی دین است که موجب رشد وکمال انسان میشه این دنیا خیلی زود تمام میشه ولی چیزی که باقی میمونه عملش هست وبا اون خدا کار داره.نزار برکت زندگی ات از بین بره. ادامه دارد...
مامان یاس
12 خرداد 91 19:46
محکم باش زود غمگین نشو ونترس قوی باش چون تو از زندگی ات سهم داری حق داری خیلی جدی باش و پای زندگی ات محکم بایست برای یکی از حق هایی که تو به گردن همسرت داری اینه که همون شکل وهمون عقیده ای که توی خواستگاری داشه باید الان هم داشته باشه چون تو اونطوری قبولش کردی وخانوادت هم حق دارند این فکر را بکنند چون اونها هم سهمی در زندگی شما دارند واون هم تو هستی پس به خانواده ات اعتماد کن چون تنها حامی های تو هستند الحمدالله خانواده خوبی داری باید باشون بااحترام وآرامش حرف بزنی احساساتی نباش خیلی نرم وجدی بگو که کمکت کنند این مشکل است وقابل حل.نباید اونو پیچیده کنند میشه حلش کرد. توهم اگر همسرت را میخواهی که ازدستت نره که مطمئنم همسر فوق العاده ای هست و عاشق خانواده اش باید از درگیری با خانواده اش بپرهیزی تا میتونی سعه صدر داشته باش و صبرت را بالاببر هرحرفی که زدند را جدی نگیر وبه دلت راه نده ازشون بگذر اشکالی نداره تو بزرگتر از اونی هستی که خودت میدونی یادت نره تو یک شیعه هستی واین نعمت کمی نیست مقامت خیلی بالاهست ادامه دارد...
مامان یاس
12 خرداد 91 19:47
پس اگر توی خونه وسیله ای هست که میدونی باعث کج شدن مسیر همسرت شده مثل ماهواره یا آهنگ غیرشرعی اینها را بردار اگرهم دعوا کرد خیلی خونسرد و ملایم بهشون بگوکه من در زندگی حقی دارم و آن هم اینه. زن ومرد باید باهم زندگی کنند وهمدیگر را رشد بدهند حضرت زهرا هم موجب رشد معنوی همسرش شد و هم خودش این یک رابطه ی دوطرفه است.باید کمک کنی به همسرت پس با پیشنماز مسجد تون حرف بزن تا با بچه مذهبی های مسجد کمکتون کنند نمیخواد همه چیز را بگی فقط بگو کمی فاصله گرفته از دین میخوام اونو برگردونید.فعلا همین ها را گفتم اگر خواستی بیشتر بگم بیا پیشم صلوات یازهرا برات دعا میکنم
تارا
12 خرداد 91 21:34
سلام وای اگه من بودم که تا حالا مرده بودم اصلا حوصله بحث و جدل رو ندارم! اصلا! اعصابم حسابی تعطیله! باید برم یه دکتر اعصاب و روان
مامان سارا
12 خرداد 91 22:35
سلام عزیزم.ناراحت نباش.بازم نذار از بقیه زندگیتون سر در بیارن.هر کسی هم اختیار خودش و زندگیش رو داره.توکل کن به خدا.خدا خودش حلال مشکلاته.اگر خدا بخواد یه برگ هم از درخت نمی افته.هر اتفاقی افتاد بگو به هر دو طرف که بی خبری.این بهترین راهه
♥ مامان آینده ♥
12 خرداد 91 23:12
سلام عزیزم خوبی؟! نگران نباش و به خدا توکل کن انشالله توی آزمون قبول میشی...
♥ مامان آینده ♥
12 خرداد 91 23:14
عزیزم نباید میذاشتی کار به اینجا کشیده بشه... نباید میذاشتی پای قلیون و سیگار به زندگیتون باز بشه و شوهرت بره سراغش... آخه مگه برات مهم نیست؟! باید سعی میکردی شوهرت رو همونطور مذهبی نگه داری... خیلی به زندگیتون کمک میکنه ایمان و اعتقاد به خدا نباید بذاری به خاطر خوانندگی و این جور چیزا از اینطور مسایل دور بشید و برید سروقت سرگرمی های کاذب.. الان هم دیر نشده الناز عزیزم بذار خانواده ها مشکل رو حل کنن..... شاید اگر خانواده ات متوجه نمیشدن رفته رفته وضع بدتر میشد... اما الان توکل کن به خدا و دعا کن که مشکل حل بشه که انشالله میشه.. غصه نخور دوست جونی...
مامان یاس
12 خرداد 91 23:19
سلام خواهر راستی میشه بازی گل یا پوچ را با این روش خاص بهم یاد بدی خیلی دوست دارم یاد بگیرم یه چیز دیگه بازی های دیگه هم بلدی؟
مامان شاهزاده ها
12 خرداد 91 23:44
اخه....خیلی بده گلم خودتو ناراحت نکن درست میشه ایشالا.کلیپ دادن کار بدی نیست.منم داداشم یه کلیپ داد مامانم داشت خودشو میکشت اینقدر تو گوشش خوندن تا خوانندگی از سرش پرید طفلکی برات دعا میکنم .
مامان سحرناز
12 خرداد 91 23:48
عزیزم نگرانت شدم تو این وضعیت آزمون و اینا که نیاز به آرامش داری تو بد مخمصه ای افتادی،منم برات دعا میکنم ایشالله که مشکلت ختم به خیر بشه، تو فقط مواظب خودت باش و خونسردیتو حفظ کن کار سختیه ولی امیدوارم از پسش بر بیای
مامان پارسا قند عسل
13 خرداد 91 1:01
ای داد بیداد.چه گرفتاریه بزرگی.عزیزم آرامشت رو حفظ کن و توکل کن به خدا.بسپار دست خودش.هرچی باید بشه میشه عزیزم.غصه نخور
مامان تارا و باربد
13 خرداد 91 8:53
آرامش خودتو حفظ کن عزیزم امیدوارم قضیه به خوبی فیصله پیدا کنه سعی کن گفتگو ها تو فضای دوستانه ای باشه و همه بی غرض حرفشون رو بزنن تا بتونن از خودشون دفاع کنن و در آینده حرفی برای گفتن باقی نمونده باشه برای موفقیتت تو آزمون دعا می کنم امیدوارم پاینده باشید.
مامان پریسا
13 خرداد 91 9:59
سلام الناز جون. اول اینکه خوشحال شدم گفتی این ترم تموم میشه. اما این پستت نگرانم کرد. دختر خوب شما از اول هیچی نگفتی، فکر نکردی یه روز مامان اینا میفهمن بعد یه دفعه شوکه میشن. اگر از اول و کم کم در جریان قرار میگرفتن بهتر نبود؟ خوب این هم از علایق شوهر شماست . میشه دیگران براش تصمیم بگیرن؟ به نظر من هم بهتره زیاد خودتو درگیر نکنی. تا میتونی هم ارامشتو حفظ کن و هم بقیه رو اروم نگه دار. نذار کار به جاهای باریک کشیده بشه. منتظر خبرای بعدی هستیم. خدا کنه ختم به خیر بشه.
مامان پریسا
13 خرداد 91 9:59
ایشالله در ازمون هم قبول بشی
ضحی
13 خرداد 91 10:31
سلام خانمی صدتا صلوات نذر سلامتی امام زمان کن درست میشه


برام دعا کنم تو هم دوستم
sara
13 خرداد 91 10:59
تو که نیومدی من ببینمت حالا هم که داریم میریم گاه گداری میام نت دیشب خواب میدیدم دارم پسرم و زایمان میکنم البته یه ماه دیگه مونده بود وای چه خواب خوبی بود اسمش رو هم گذاشته بودم بردیا اما شوهرم گفت خواب زن چپه
آسمونی ها
13 خرداد 91 11:13
امیدوارم همه چی ختم به خیر بشه... بسپار دست خدا. ولی به نظرم شما که خانواده ت و نقاط حساس اونا رو میشناختی نباید میذاشتی همسرت کلیپ بده بیرون. ریسک کردید... شبکه ای که این کلیپ رو پخش میکنه خیلی معروفه و امکان لو رفتنتون خیلی زیاد بود. فکرشو نکرده بودی!
مامانی چشم به راه
13 خرداد 91 11:15
انشالا که قبولی نایسل گلی...سوالم بی جوابه ها عزیزم...موفقیتت آرزوی من است
مائده
13 خرداد 91 12:29
به نظر من نبايد از مامان بابات مخفي ميكردي.ولي حالا كه ديگه همه چي رو ميدونن بايد بهشون دلداري بدي و بگي حالا مگه چي شده و چه اشكالي داره و ازين حرفا.بعدشم خيلي قضيه رو كشش ندي و سر و تهش رو هم بياري
مامان کورش
13 خرداد 91 12:50
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم حالت حسابی گرفته هستش امیدوارم هیچ مشکلی نباشه همه چیز خوب بشه
....?
13 خرداد 91 13:17
عارفه
13 خرداد 91 13:51
ایشالله قبولی
مامان مانی
13 خرداد 91 15:29
سلام الناز جونم خوبی عزیزم ؟؟؟؟الناز جونم تو اگه خودت با خوندن شوهرت مشکلی نداری سعی کن مامانتم راضی کنی اما اگه خودتم مشکل داری پس با شوهرت صحبت کن و قانعش کن که این کار و بزاره کنار ......اگه خودت مشکلاتت رو حل کنی خیلی بهتره عزیزم ...البته خوانندگی کار با احساسیه من که خیلی دوست دارم
مامان الی
13 خرداد 91 16:04
جیگرمممم به مامانت توضیح بده که ایمان به ظاهر آدم نیست بعدش هم یعنی چی این کارا تو نامزد نیستی که اینا فقط دلچرکینی میاره میخوان زبونم لال چیکار کنن مثلا بگن خوش اومدی/؟ تو مگه دوستش نداری به هر حال دعا می کنم همه چیز به خیر تموم شه فدات
مامان مانی
13 خرداد 91 16:14
lممنون الناز جونم
nini ashegh
13 خرداد 91 16:29
سلام گلم خوبی ناراحت شدم اینارو خوندم ولی امیدوارم زودتر قضیه حل بشه
مامان سانلی
13 خرداد 91 17:40
من بجای تو باشم اول حال اون خبر چینه رو میگیرم چه حالی داشته زده رو سی دی اورده ...... تو دخالت نکن خودشون حلش میکنن. وقت کردی به ماهم نشون بده کلیپ رو
مامان الینا
13 خرداد 91 17:46
سلام عزیزم انساا... که به خیر میگذره و مشکل حل میشه ولی تا میتونی سعی کن خونوادت اصلا با همسرت روبرو نشن و بحث نکنن که دیگه روشون به هم باز میشه تا جایی که امکانش هست این مشکل رو خونواده ها حل کنن و از طرف خونوادش و خودت با همسرت صحبت بشه که تا جایی که امکانش هست بزاره کنار اگرم که نمیتونه خونواتو متقاعد کن که مشکل بزرگی نیست علاقه داره و کم کم با صحبت حل میشه .... فقط سعی کن آروم باشی .
مامان دخملی
13 خرداد 91 18:35
سلام دوستم غصه نخور ان شاله که اتفاقی نمیوفته
مریم (مامان آرینا)
13 خرداد 91 19:36
خییییییییییییییییییییلی دلم گرفت دوست دارم تو زندگیت همیشه شاد ببینمت عزیزم......... به نظر من البته ببخشیداااااا،مادر باید بپذیرند که انسان قابل تغییر است همیشه یکجور نمیماند،به نظر من کلیپ دادن ربطی به ایمان نداره یک فعالیت هنری وخیلی هم خوبه مگه بنده خدا کافر شده...علایق آدم و چطور دوست داره زندگی کنه.....خییییلی مهمه،یکبار بدنیا میایم....تا جایی که امکان داره مامان و آروم کن،ولی پشت شوهرتم خالی نکن،امیدوارم خبر های خوبی تو صفحه ات ببینم
مامان آرشیدا قند عسل
14 خرداد 91 0:06
سلام گلم امیدوارم تو آزمونت قبول بشی ، شرایط خوبی نیست ولی شاید مصلحتی در کاره امیدوارم هرچی خیره پیش روت باشه توکلت به خدا.
مامانی وروجک
14 خرداد 91 0:06
امیدوارم مشکلت زودتر حل شه.خیلی سخته بین عزیزات قرار بگیری . ایشالله قبول بشی
مامانی درسا
14 خرداد 91 10:24
سلام النازی خوبی عزیزم ..... امتحانت خوب شده خداروشکر ولی این بقیه خیلی نگرانم کرد...... درست میگی توی شهرستان اینکارا درست نیست ولی کاش قبل از هر اقدامی اول یه جلسه خانوادگی میذاشتبن و حرفاتونو میزدین ....... دعوا اول بهتر بود عزیزم همه چی همون اول روشن میشد ..... ولی الان بهترین کار واسه شما بی طرفیه ...... اگه طرف هر کسو بگیری بد میشه ..... مخصوصا" که هز دوتاشون بهترینا تو زندگیت هستن ...... انشاالله خیره .....
الهام مادر اينده
14 خرداد 91 10:34
اخي عزيزم ناراحتتم .الهي ختم به خير بشه. سعي كن قانعشون كني .منتظرم خبر بدي كه چي ميشه .توكل كن به خدا
مامان نفس طلایی
14 خرداد 91 10:56
عزیزم سلام خوشحالم خوش گذشته اما ناراحتم از اتفاقاتی که پیش امده ... نمی دونم باید چی بگم .... فقط برات دعا می کنم و.... من و بی خبر نذار
مامان سارا
14 خرداد 91 11:39
عزیزم چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ما که از نگرانی مردیم.چرا نه جوابی نه پستی نه پیغامی
مامان بهی
14 خرداد 91 11:54
سلام خانوم خانوماااااااااااا نایسلی چی شد ماجرااااا نگران شدمااااا وااااااااااااای خیلی بد میشه هااااااااااااابهم حتما اطلاع بدهههه
مامان سانلی
14 خرداد 91 12:32
نایسل از نرگس خبری نداری؟پیداش نیست
حسناسادات
14 خرداد 91 12:50
کجایی پس الناز جون؟؟؟ دلمون هزار راه رفت
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
14 خرداد 91 12:55
کجایی پس بیا دیگه ، دلم از دیروز پی تو مونده ، بیا ببینم چه کردی ؟؟؟؟؟
نسترن(یک عاشقانه آرام)
14 خرداد 91 16:54
سلام.چطوری الناز جان؟کجایی امتحانت چی شد؟
مامانی چشم به راه
14 خرداد 91 17:51
سلام دوست خوبم...انشالا سایه پدرومادر وهمسریتون روی سرتون مستدام باشه..وهمه تون شاد وخوشبخت باشین وبه همین زودی به حق علی (ع) پدر ومادر یه نی نی نازخوشمل موندنی که تاآخرعمرباهاتون بمونه بشین امین نادعلیا مظهرالعجائب...تجده عونا: لک فی النوائب
مامان محمدرضا
14 خرداد 91 18:21
عزیزم مگه میرسم بیام نت این محمدرضا واسم وقت نمیذاره
مرجان مامان پریساجون
14 خرداد 91 19:03
ایشاله موفق باشی .نوش جونتون عزیزم.همیشه به شادی
مامان محمد
14 خرداد 91 21:31
سلام عزیز دلم،خوبی؟خوشگلم اصلا نگران هیچی نباش همه چی رو بسپر به خدا،گره گشای اصلی اونه،برات دعا میکنم،عزیزکم باید خوبیهای شوهرتو ببینی و به همونا افتخار کنی،خوبیاش بدیهاشو می پوشونه،دوست دارم عزیزم،بووووووووووووووووس برای تو خواهر ملوس.
مامان پارسا قند عسل
14 خرداد 91 23:22
عزيزم روبه راهي؟خوبي؟پيدا نيستي
مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 91 0:20
الی خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حالا این فضول خانم کی بوده اومده به مامان شما این چیزها رو گفته؟؟؟131
مامان امیر مهدی
15 خرداد 91 0:41
نازد به خودش خدا که حیدر دارد دریای فضایلی مطهر دارد همتای علی نخواهد آمد به جهان صد بار اگر کعبه ترک بر دارد روز مرد مبارک
مامان شاهزاده ها
15 خرداد 91 11:19
چرا بیخبر رفتی؟؟؟!!!
مهسا مامان مرسانا
15 خرداد 91 12:04
مامان دخملی
15 خرداد 91 12:33
سلام خوبی نیستی چرا ؟ همه چی خوبه ؟
بهـــــــــــــار
15 خرداد 91 12:38
*.¸.*´ ¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`• _____****__________**** ___***____***____***__ *** __***________****_______*** _***__________**_________*** _***_____________________*** _***_______ـــــــــــ_________*** __***___________________*** ___***_________________*** ____***______________ *** ______***___________*** ________***_______*** __________***___*** ____________***** _____________*** ______________* عیدتون مبارک
بهـــــــــــــار
15 خرداد 91 12:39
عزیزممممممممممممم الی ادامه مطلب برام باز نمیشد وای میفهمم چی میگی خوب خونوادت حق دارن اگه از اول اینجوری بود حرفی نبود که
مامان رهام
16 خرداد 91 11:09
سلام الناز جون.................خيلي ناراحت شدم خب مگه چه اشكالي داره باعث افتخار هم براتو هم برا خانوادت..................خانوادت مذهبي هستن....................نگرانت شدم پشت همسرت وايسا عزيزم...................نزار عشق قشنگتون خدشه دار شه...............برات دعا مي كنم هم برا آزمون هم برا مشكل پيش اومده ...................ان شاله ختم به خير ميشه