محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

نی نی مامانش

خونه تکونی

1390/12/21 15:45
نویسنده : نایسل
1,281 بازدید
اشتراک گذاری

امروز مادر کاظم اومده خونم داره از صبح برام خونه تکونی میکونه منم هر از چند گاهی میرم بهش یه کمکی

میدم یه حالت تهو خیلییی شدیدی دارم دل و رودم همش داره میاد تو دهنم نمیدونم چشم شده


خونم مثه گل شده منم خونه تکونی کردم از خود راضی

حالا الان حسش نیست بعد عکس میگیرم میزارم از خونه خومشم قلب

دست مادر کاظم درد نکنه

خونه  خیلی تر تمیز شده


آق جون آق جون قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (37)

الهام مامان رامیلا
21 اسفند 90 11:31
سلام الی جونم گمشده رو خوندم خیلی ناراحت شدم نشد دیگه این حرفها رو بزنی توو رو خدا اینکار رو نکن خودت رو عذاب نده انشالله تو سال 91 الی می یا د با نی نی نازش خونه تکونی هم که شروع شده انشالله به سلامتی عزیزم مواظب خودت باش فکر کنم من اول شدم
مرجان مامان پریساجون
21 اسفند 90 11:35
النازجون نکنه نی نی تو راهه
دکمه
21 اسفند 90 12:02
نگران نباش! بخاطر همون مورده که خودم و خودت می دونی!
.::مادرخانومی::.
21 اسفند 90 12:36
انشالله که خبرای خوبی تو راهه
.::مادرخانومی::.
21 اسفند 90 12:51
این حرفو نزن فدات شم!!! خدا قهرش میادا! بگو هرچی صلاح خداست توکل به خدا ، هرچی صلاح خداست برات پیش بیاد گلم
مامان ترنم کوچولو
21 اسفند 90 13:02
انشالله خبرای خوب تو راهه.
عارفه
21 اسفند 90 13:08
نی نیه؟
مامان باران
21 اسفند 90 14:00
عزيزم ايشاء الله خبراي خوشي بشنويم
سارا
21 اسفند 90 14:03
خداکنه نینی باشه جدی میگی؟؟؟ چی خریده ؟
سارا
21 اسفند 90 14:23
زنگ زدم قرار شد خبر قطعی شو بدم برای سه یا چهار شنبه بیاد. مرسی ممنون عزیزم
سارا
21 اسفند 90 14:28
من تنها چیزی که ندارم طلا ملای. به سلامتی شوشو مون همون اول زندگی همه رو فروختم برای مغازه
سارا
21 اسفند 90 14:31
با این اهنگت اصلا ارتباط برقرار نمیکنم. تو چی از اهنگم خوشت اومد؟؟؟؟؟
عارفه
21 اسفند 90 14:33
چون شوهرت دوستت داره حجابت براش مهمه که مال خودش باشی.این عالیه. قوم شوهرتو تحمل کن گاهی عین من!
سارا
21 اسفند 90 14:38
من تا ساعت سه بیشتر نیستم امروز میخوام برم برای جوجو ها لباس بخرم. میخوام مثل هم ست کنمشون به نظرت خوب میشه. مهدی میگه من نمیخوام مثل دوقلو ها بشم اما میلاد دوست داره
مامان آرینا موفرفری
21 اسفند 90 15:02
عزیزم آرینا خوابه هر وقت آرینا خوابه منم میام به نی نی وبلاگ.دوست گلم خیلی خودتو ناراحت نکن خیلی هم فکرشو نکن به خدا یه روز نی نیت میاد و این روزا تمام می شه و دیگه حتی وقت سر خواروندن هم نداری.پس بخند عزیزم.
مامان مانی
21 اسفند 90 15:05
@};امیدوارم یه نی نی خوشگل تو راه داشته باشی گلم............
مامان نفس طلایی
21 اسفند 90 15:14
خیر باشه عزیزم
مامان رضا جونی
21 اسفند 90 15:50
همه رو داری امیدوار می کنی که قبل سال تحویل خبر خوش می شنون
انشاالله زودتر خبر 9 ماه انتظار رو برامون بگذاری


فدات شمشایع است خبری نیست من کاری نکردم
مامان رضا جونی
21 اسفند 90 15:55
پس چرا حالت بده
مامان رضا جونی
21 اسفند 90 16:03
اما خودمونیم ما خانما هم چقدر کلیدیم. از این حرفا متنفری اون موقع می یایم و برات نظر می دیم اگر ناراحتت کردم شرمنده
مامان رضا جونی
21 اسفند 90 16:07
ولی خودمونیم با این قلبایی که توی وبلاگت ریختی کلی می شه سرگرم بشی رضا می گه مامان اینا رو برقصون
مامان نفس طلایی
21 اسفند 90 16:09
خوش یحالت خونه ات تمیز شد
مامان آرشیدا کوچولو
21 اسفند 90 16:16
ایییییییی تنبل چرا خودت خونه تکونی نمیکنی ؟؟؟؟ منم آرشیدا جونم رو بردم آتلیه پدرم رو در آورد تا چند تا عکس گرفت کچل شدم
مامان الی
21 اسفند 90 16:23
نمی دونم این پستم میاد یا نه واااااااااااا چرا اینجوری میشه می پره خلاصه قر نزنم مبارکت باشه جیگر سال خوبی داشته باشی بوسسسسسسسسسسسسسس
مامان محمدرضا
21 اسفند 90 17:01
سلام سلام صدتا سلام به خواهرجونم . خوبی عسلم؟ چه خبرا؟ کمتر میام چون کمتر می تونم بشینم . این آقا پسر ما حسابی قلدر شده . خودشو مثل سنگ سفت می کنه یعنی چی؟ یعنی مامانی برو دراز بکش . خوش به حالت خونت ته به دلت شده . منم کم و بیش خونه تکونی کردم ولی ته به دلم نیست . دوست دارم آشپزخونم برق بزنه . امروز می خواستم دوباره بریزمش بیرون ولی گفتم به ریسکش نمی ارزه . حمیدآقا هم گفت بگو من میگم کارگر بیاد تمیز کنه خودت دست نزن . ولی کارگر به دلم نمی شینه. دوست دارم خودم آستینامو بدم بالا و شروع کنم به خونه تکونی
مامان محمدرضا
21 اسفند 90 17:09
عزیزم مردها خیلی هم خوب درک می کنن همه ی احساسات ما زن ها نه یکی دو تاشو ولی فکر می کنن اگه بروز بدن تحقیر میشن . خوشحالم که خوشحالی گلم
مامان محمدرضا
21 اسفند 90 17:11
امسال بهترین هدیه رو خدا بهم داده
مامان محمدرضا
21 اسفند 90 18:01
ببخشید . رفتم جاریم اومده بود گلم . ما هم که به هم بیفتیم واویلاست
نرگسی
21 اسفند 90 19:22
آره دلم میگرفت .. حتما نی نی داری ؟؟ نایسلییییییییییی ؟؟ منم آمار میخوام .. خسته نباشه مادر آقا کاظم.. برو یکم از عارفه یاد بگیر ببین چه برقی انداخته خونشو .. ناراحت نشی من اینجوری حرف میزنم .. دوست دارم باهات اینجوری راحتما ..
مامان آتین
21 اسفند 90 21:55
سلام عزیزم ممنونم از حضورت بازم به ما سر بزن بوووووووس
نسترن
21 اسفند 90 22:56
تا فردا ظهر فکر کنم بمونه
نسترن
21 اسفند 90 23:02
مجرده داره با مهدی تلویزیون تماشا میکنه
نسترن
21 اسفند 90 23:03
از حرفم که درمورد عکس خونت بود ناراحت که نشدی باور کن قصد نداشتم ناراحتت کنم
مامان نفس طلایی
21 اسفند 90 23:37
منم همیشه کارگر می گیرم اخه خونم یه ذره بزرگه ... دست تنها نمی تونم مخصوصا سرامیکا و کارای این جوری ... اصلا تو وجودم این طور کار کردنا نیست خسته میشم . همیشه کارگر میاد اما اینکه کی وقت کنم بهش زنگ بزنم بیاد و اونم کلاس نذاره دم عیدی مهمه ....
مامان عسل و آریا
23 اسفند 90 19:33
آره عزیزم.آدم اگه عمر نوح هم بکنه بالاخره که فوت میکنه.من هم پدر و مادرم خودشونو وقف بچه هاشون کردن.انشالله سایه ی همچین پدر و مادرهایی صد سال بالا سرمون باشه
مامان علي خوشتيپ
23 اسفند 90 21:08
چه خبر شده؟
مامان پوريا پهلووون كوچولو
6 مهر 91 0:07
ميگم اهل كجاييوساكن كجا ؟خانواده شوهرت اصفهانين؟ بيا برام كامنت بزار