20 خرداد و 21 خرداد....
دیروز عصر انگشترامو گم کردم داشتم دق میکردم معلوم بود خونه مامانم جا گذاشتم
به خیر گذشت
بعدش رفتیم با دوستامون پارک
شام کوبیده گرفتیم اینا یادشون رفته بود قاشق بگیرن
مجبور شدیم با دست بخوریم
خیلی مزه داد جاتون خالی
بعدش هم پانتومیم بازی کردیمم اونم خیلی مزه داددددددددد
بعدشم که اومدیم خونه خوابیدیم
صبح بیدار شدم ناهار درست کردم و .....
عصر امروزم رفتم با مامانم پیاده روی خیلی خوب بود
بعد با آجی جونی خودم کلی تلفنی حرفیدم
بعدشم که علیرضا اومد امیر رکسانا اومدن دنبالمون رفتیم پارک ما چون شام خورده بودیم
سفارش ندادیم
البته من میوه خوردم علی لوبیا پلووو خیلی میوه ها چسبید
االانم اومدیم خونه علی داره فیلم میبینه من اینجام
خبر خاصی نیست یه نمه کسلم حالا باز حالم خوب شد کلی براتون
مطلب باحال میزارم
فقط تو ادامه مطلب یه دوتا عکس میزارم
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
اینجا هنوز بقیه نیومده بودن و ما دوتاتنها بودیم بعدشم باطری دوربین تموم شد
حالا حتما میگیرم براتون میارم از اکیپمون بوسسس