دیشب.....
دیشب با اینکه خسته و کوفته ٩ شب رسیده بودم خونه از دانشگاه علی خان منو به زور برد با دوستاش
بیرون قرار بر این بود بعد شام گرفتن بریم خونه حامدشون اما وحید اینام بودن که ما دیگه با حامد اینا
خدافظی کردیم و رفتیم توی رااه یه جوجه تیغی خیلی خوشمل دیدیم وایییییییییی ازش عکس گرفتم ولی
اصلا خوب نشده حالا میزارم بعد خدافظی کردیم یهو حامد زنگید که آره بریم شام بیرون انگاری وحیداینا
رفته بودن پیچونده بودیمشون تا تنها باشیم یهووووووو وحیییییییییییییییید شون اومدن خلاصه ضایع بود
دیگه رفتیم ساندویچ خریدیم رفتم خونه حامد اینا یهو کیلیپ شوشو رو ساعت ١٢:٢٠ دوباره پخش کرد
همممممون ذوق مرگ شدیم خلاصه اومدیم خونه برای لالا من حالم بد بود صبح که بیدار شدم برم بانک
دیدم وای چقدر گلوم چرککککک کرده واییییییییییییییییییییییییییییییییییییی نمیتونم حرف بزنم نرفتم بانک الان
حالم بده گوشام درد میکنه احتمالا بازم از لوزه هامه اما وحید شونم بودن خلاصه همه