محمد رضا (آريو جون)محمد رضا (آريو جون)، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

نی نی مامانش

ماه ششم

  وارد ماه ششم بارداري شديم  يه وقتايي مثه نبض ميزني و من ذوق ميكنم كاش زودتر تورو ببينم خيلي دوس دارم بدونم چه شكلي هستي شبيه كي شدي تو گل پسر ناز مني ديروز با مامان زهره كلي برات چيزي خريديم واي خريدات نگا ميكنم عشق ميكنم خياي پول مامانم بركت داشت اينقد باهش چيزي خريدم حد نداشت  راستي زايمانم زد ١٣ اسفند  گفتم نميشه ١٦ باشه؟ گفت چرا؟ گفتم تولدمه قبول كرد دكترم گفت ميشه واي عاشق اينم روز تولدم خدا تو رو بهم هديه بده
12 آبان 1394

هفته ١٨

 وچهار شنبه روز ١٥ مهر بهترين روز زندگي من بود و قشنگ ترين رفتيم مشهد سونو گرافي واقعا از آقاي دكتر جهانبخش هاشمي   ممنونم براي اخلاق فوق العاده شون و وقتي كه ميزارن و پرسنل مهربون و خوش رو كيلينيك آقاي دكتر با صبر حوصله تو رو نشونمون داد من باباي دل تو د لمون نبود و از خوشحالي چشمامون پر اشك شده بود اول ازهمه دست نشون داد و انگشتاي نازت رو بعد گفت پشت دستش گذاشته رو پيشوني اش  دقيقا مثه بابا جون اين از ازشون ارث بردي ستون فقرات پاهات چشمات قلب معده كليه مغز همه رو چك كرد گفت نرماله  و اين شد بهترين لحظه زندگي من كه بدونم تو سالمي و اين بود كه اول پاهاتون بسته بود و ديده نميشد هديه خدا به من چيه ال...
17 مهر 1394

بدون عنوان

  امروز گل پسرم وارد ماه پنج شديم  يعني ١٧ هفته و يه روز كي تكون ميخوري خيلي منتظرم اين روزا ميگن تا هفته ٢١ حس ميكني خدا بخواد  كاش سريع هفته ٢١ بشيم من خيلي دوست دارم سريع برم تو ماه ٦ ٧ فك ميكنم خيلي بايد قشننگ باشن  
9 مهر 1394

هفته ١٣

سلام عشق ماماني ديروز رفتيم غربال گري خدا رو شكر سالم بودي  ١٣ هفته شدي عشقم يعني رفتيم تو ماه چهارم من بسيار بسيار خوشحالم خدا رو صد هزار مرتبه شكر سالم سالم سالم بودي  ٦ سانتي متر شدي ٤ برابر قبل  واي واي عشقمي عشق اول تكون نميخوردي بعد شيريني خوردم ووول ميزدي فدات بشم قنبل كرده بودي به ما خيلي دوست دارم خياي نذرم ادا كردم و رفتم جلو حرم امام رضا شكلات دادم باورم نميشد مردم چقد سريع شكلات ها رو برداشتن همه ميگفتن حاجت روا شي  قبول باشه خيلي حس خًوبي بود كاش جنسيتت مشخص ميشد نميدونم خنوز دختري يا پسر عاشقتم عاشق   راستي يه قولو شدي خدا رو شكر يه قلو مامان الناز 
9 شهريور 1394

هفته ١١

يكشنبه دوباره ميرم مشهد دكتر  اميدوارم صداي قلب تو دوباره بشونم عزيز دلم خيلي نگرانم خيليي
4 شهريور 1394

بدون عنوان

كاش اين روزا سريع بگذره من بتونم بغلت كنم اينطوري خيالم راحت تره اخه وقتي اون تويي نميدونم حالت چطوره چي كار ميكني خيلي دوست دارم خيليييي بابايي هم عاشقت شده از وقتي ديده تورو يه سره تو خونه حرفته يه وقتايييي خنده مون ميگيره ميگيم دوتاييييي هستين كاش اگه اينطوريه سريع معلوم شه خيلي دوست دارم بدونم  
20 مرداد 1394

بهترين روز زندگي

اامروز بعد كلي كل كل رفتيم مشهد رفتيم سريع خدا رو شكر نوبتم شد خدا رو هزار بار شكر واقعا رفتم دكتر گفت برو سونو رفتم سريع سونو گرافي  تا پرسيدم اقاي دكتر سالمه گفت چي ؟ گفتم بچم ؟ يهو صداي تالاپ نالاپ قلب تو شنيدم ماماني واي ي كه اشك نوشحالي بود گفتم بهش من ارزوم بوده اقاي دكتر بهترين صداي عمرم بود كه شنيدم    باباجونت محو صدابود مانيتور تو رو ديده بود كامل قلب نازتو ديده بود كه تند تند ميزدي واييييييي خداياي هزار بار شكرت براي اين نعمت براي اين بركت    دكتر گفت كه ممكنه دوقولو باشي مشكوكي 😂فعلا يكي ديده واي خدا به خير كنه  
17 مرداد 1394